ازدواج دوم و راه رسیدن به خوشبختی
بسیاری از افراد بعد از شکست در انتخاب اولشان بیشتر به دنبال بیان عیب و ایرادهای نامزد یا همسر سابق شان هستند و به نقش و سهم خود و کم و کاستی هایی که در انتخاب همسر و زندگی مشترک داشته اند توجه چندانی نمی کنند. به اصطلاح بیشتر نقش قربانی و کسی که مظلوم واقع شده را ایفا می کنند و همین موضوع باعث می شود، دوباره در انتخاب همسر دچار اشتباه شوند.
تنها برای فرار از مشکلات ازدواج نکنید
تصمیم گیری برای ازدواج مجدد در افراد مطلقه باید عاقلانه و آگاهانه تر انجام شود. پیش از ازدواج باید دوباره به خودشناسی و شناسایی نیازها بپردازند و مشکلات و چالش های پیش روی خود را در ازدواج پیشین و زندگی آینده شناسایی کنند تا علل فروپاشی زندگی گذشته مانعی بر سر راه آینده نباشد.بسیاری از افراد در ازدواج دوم برای فرار از تنهایی، فشار های خانوادگی و اجتماعی یا رفع نیاز های عاطفی و مالی و… بدون درنظر گرفتن معیارهای مناسب فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می دهند.
ازدواج هایی که مبنای احساسی دارند ازدواج های پرخطری هستند؛ فردی که تنها برای فرار از شرایط موجود ازدواج می کند، کسی که فکر می کند دیر شده و سنش بالا رفته، فردی که به لحاظ احساسی هنوز درگیر رابطه قبلی است، فردی که معیارهای تناسب سنی، ظاهری، تحصیلی، اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی، جایگاه اجتماعی، شغلی و حتی سلامت جسمی و روانی، طرف مقابل را نادیده می گیرد و فقط به ازدواج فکر می کند، به طور حتم در زندگی دوم خود نیز با مشکلات متعددی مواجه می شود. البته اگر ازدواج دوم با بررسی های لازم انجام شده باشد به اندازه ازدواج اول شانس موفقیت دارد.
به خودتان فرصت دهید
دیگر شرط موفقیت ازدواج دوم این است که فرد یک بازه زمانی قابل قبولی را پس از طلاق سپری کرده باشد. یکی از دلایل شکست در ازدواج دوم فاصله زمانی کم بین طلاق و ازدواج دوم است، چرا که هنوز مشکلات روحی و روانی فرد پابرجاست. به ندرت پیش می آید که طلاقی ناشی از اشتباه فقط یکی از زوجین باشد.
به همین خاطر قبل از ازدواج دوباره، باید در روح خود جست وجو کنید تا ببینید که به جای رفتارهای اشتباه گذشته چطور باید رفتار کنید تا ازدواج دوم تان دوام بیاورد.برای این که برای ازدواج دوباره آماده شوید به طی چند مرحله ذهنی و یادگرفتن یک سری مهارت نیاز دارید. یادتان باشد همین تجربه ازدواج ناموفق از شما آدم با تجربه تری ساخته است که با آدم قبل از ازدواج اول متفاوت است.
در ادامه به چند پیش نیاز که برای ازدواج دوم باید آن ها را انجام دهید اشاره می کنیم:
از درگیری ذهنی با ازدواج قبلی خلاص شوید
روان شناس ها می گویند لااقل 6 ماه برای خلاص شدن از یک شکست عاطفی وقت لازم است. یادتان باشد این که شما طلاق قانونی را انجام داده باشید و اگر زن هستید دوره عده هم گذشته باشد به معنی این نیست که شما حتماً آماده ازدواج دوم هستید. شما باید به این مرحله برسید که دیگر مرتب به ازدواج قبلی فکر نکنید، غم ناشی از طلاق هنوز به صورت پررنگ در زندگی تان حضور نداشته باشد و مدام نخواهید از همسر قبلی تان انتقام ذهنی بگیرید. اگر احساس می کنید برای رسیدن به این مرحله به زمان زیادی نیاز دارید، حتماً با یک روان شناس مشورت کنید.
طلاق فرصتی برای خودشناسی است
سهم خودتان را واقع بینانه از فرآیند طلاق قبلی معلوم کنید. یادتان باشد حالا شما باتجربه تر هستید، سن تان بیشتر است و راحت تر می توانید درباره خودتان قضاوت کنید. آن مشکلاتی که شما در به وجود آمدن شان مقصر بوده اید را از آن مشکلاتی که همسر قبلی تان مقصر آن بوده یا فقط به خاطر متفاوت بودن شخصیت شما و همسر سابق تان اتفاق افتاده است از هم جدا کنید.
برای اصلاح رفتارهایی که به نظر خودتان غلط است، همچنین برای یادگرفتن مهارت هایی که در ازدواج قبلی آن ها را بلد نبوده اید، مثلا مدیریت خشم یا گفت وگوی منطقی با همسر و… حتماً برنامه مشخصی داشته باشید.خواندن کتاب های علمی و در عین حال ساده درباره این مهارت ها یا مراجعه به روان شناس در این موارد حتماً موثر است.
خودتان را پنهان نکنید
اگر شما گذشته خود را به طور کامل پذیرفته اید،نباید از آشکارشدن آن هراس داشته باشید.درنظر داشته باشید که خانواده طرف مقابل نیز نقش مهمی در زندگی مشترک شما خواهند داشت. لذا پنهان کردن گذشته خود از خانواده و بستگان درجه یک او به معنی پنهان کردن بخشی از هویت خودتان از آن هاست. لذا در ازدواج همواره صداقت پیشه کنید و این ضرب المثل معروف را نیز به خاطر داشته باشید
که ماه زیر ابر پنهان نمی ماند.خانواده های بسیاری هستند که بعد از آگاهی از چنین موضوعی همچنان از عروس یا داماد آینده خود حمایت می کنند و حتی اجازه مطلع شدن یا دخالت دیگران را نیز در این امر نمی دهند.پس بنابراین نگرانی به دلتان راه ندهید و موضوع ازدواج گذشته خود را با آنان در میان و قضاوت را به عهده آنان بگذارید.
درباره این که موضوع ازدواج قبلی خود را چه زمانی مطرح کنید، بهتر است در نخستین جلسه ای که با طرف مقابل خود صحبت می کنید از گذشته خود سخن بگویید.به خاطر داشته باشید که او حق دارد سوالاتی را در این زمینه از شما بپرسد و شما نیز تا حد امکان به تمام آ ن ها با صداقت پاسخ دهید.نوع سوالاتی که او از شما می پرسد نیز تا حدی نشان دهنده نگرش او به زندگی و خواسته های او ازشما و زندگی مشترک با شماست.
البته بهتر است زمان و چگونگی مطرح کردن ازدواج قبلی شما با خانواده همسر آینده تان به عهده خواستگارتان باشد. اما حتما پیگیر باشید که مسئله را برای آن ها بازگو کند.اجازه بدهید تا نظرات خانواده اش را نیز بشنود و حتی به او فرصت فکر کردن بدهید. هرچه او با نگاه واقع بینانه و همه جانبه تری به این مسئله بپردازد، با اطمینان بیشتری برای شروع زندگی مشترک قدم برخواهد داشت و این در نهایت به نفع و صلاح زندگی شما خواهد بود.
ازدواج مقوله کاملا پیچیده ای است اما وقتی با وضعیتی مثل ازدواج با شرایط خاص روبرو هستیم، طبیعتا این پیچیدگی افزایش پیدا خواهدکرد و عمده ترینش این است که 2 نفر باید تمام شرایطی که در یک ازدواج معمولی لازم است مورد ارزیابی قرار بگیرد را بررسی کنند و بعد از آن به مساله اصلی بپردازند.
اگر هریک از طرفین صاحب فرزند یا فرزندانی باشند، قطعا فرد مقابل در آینده با آسیب هایی مواجه خواهدشد که شرایط و شدت این آسیب را نمی توان از پیش تعیین کرد چرا که وابسته به عوامل خاصی از جمله تعداد فرزندان طرف مقابل، جنسیت فرزندان و شرایط سنی آنهاست. همچنین اینکه فرزندان متعلق به آقا یا خانم باشند، بسیار تعیین کننده است. فراموش نشود که الگوهای فرهنگی- اجتماعی نیز در این امر دخیل است.
مثلا اگر آقای مجردی بخواهد با خانم فرزندداری ازدواج کند، مقاومت های خانواده وی بسیار شدید و زیاد خواهدبود و حتی در صورتی که ازدواج کنند، در روابط بعدی هم تاثیرگذار خواهدبود. معمولا وقتی خانمی بخواهد با آقای صاحب فرزندی ازدواج کند، مقاومت ها کمتر از حالت عکسش خواهدبود و این رفتارها در روابط بعدی خانواده ها شدت کمتری خواهدداشت. شرایط سنی افراد و همچنین شرایط اولیه ای که زوج برای ازدواج دارند نیز در آینده این زندگی مهم است.
مثلا اگر خانمی در دوران عقد، طلاق گرفته باشد، میزان مقاومت های خانواده برای ازدواج دخترشان با آقایی صاحب فرزند کمتر خواهدبود. بنابراین نمی توان در مورد ازدواج یک فرد مجرد با فردی که از ازدواج قبلی اش فرزند دارد، یک حکم کلی داد و پاسخ سوال بنابر شرایط مختلف هر 2 نفر و نیز فرزندان، متفاوت خواهدبود و معمولا باید جز به جز بررسی شود.
دخترها راحت تر کنار می آیند
نکته بعدی که در چنین شرایطی باید مورد توجه قرار گیرد، جنسیت فرزندان است؛ معمولا فرزندان پسر مقاومت بیشتری در برابر ازدواج مجدد والد خود دارند؛ اگر پدر (بعد از جدایی یا فوت همسر) قصد ازدواج مجدد داشته باشد، مقاومتی نسبی دارند اما اگر مادرشان در چنین شرایطی باشد، مقاومت بسیار بسیار شدیدتری از خود بروز می دهند. در مقابل فرزندان دختر معمولا با ازدواج والدشان راحت تر کنار می آیند،
به خصوص اگر مادرشان (بعد از جدایی یا فوت همسر) قصد ازدواج داشته باشد. البته سن فرزندان هم بسیار مهم است؛ اگر یکی از والدین در شرایط سنی زیر 5 سال فرزندان ازدواج مجدد داشته باشد، بسیار راحت خواهدبود. در فاصله سنی 5 تا 9 سال، فرزند کج رفتاری های نسبی از خود بروز می دهد اما زمانی که وارد دوره بلوغ و نوجوانی می شود، مقاومت دیدگاه های مخالفش افزایش پیدا می کند.
فرزندتان را در جریان بگذارید
نکته بعدی توجه به سطوح خانواده های پشتیبان (پدر و مادر این خانم و آقا) است؛ معمولا خانواده خانم و آقایی که در شرایط ذکرشده تصمیم به ازدواج می گیرند، نقش کلیدی و اساسی در این وضعیت دارند. در نهایت اینکه وقتی با پدیده ازدواج «خاص» روبرو هستیم، به مشاوره قبل از ازدواج نیاز داریم تا 2 فرایند بررسی شود؛ یکی فرایندهای اصلی مربوط به ازدواج و دوم، فرایندهای مربوط به وضعیت خاص.
مشکلی که معمولا در چنین مواقعی پیش می آید این است که افراد، فرزندشان را طرف مشاوره قرار نمی دهند یا صرفا برای اطلاع رسانی موضوع را با ایشان مطرح می کنند در صورتی که توصیه می کنیم والدین با فرزندشان مشورت کنند، موضوع را کامل برای او باز کنند و نظرش را بخواهند. البته والدین نباید طوری رفتار کنند که فرزند تصور کند حق انتخاب برای پدر یا مادرش دارد بلکه برای کاهش تعارضات آینده طرف مشورت قرار می گیرد.
چرا که بسیاری از بچه ها در فاز اول، دچار پدیده های احساسی می شوند و مخالفت می کنند چون فردی که وارد خانواده خواهدشد، جایگزین پدر یا مادر آن بچه و درواقع جایگزین هویت وی خواهدشد که همین موضوع، با توجه به سن فرزند، برای او نسبت به فردی که وارد نظام خانواده اش می شود، خشم ایجاد می کند. پس طرف مشورت قرار می گیرد تا احساساتش را بروز دهد ولی تصمیم گیرنده نهایی نخواهدبود. مثلا پدر یا مادر با جملاتی مثل اینکه:
«باید بیشتر درباره این موضوع صحبت کنیم» یا «تو باید با او هم روبرو شوی و اگر باز همین حس را داشتی، احساست را با او هم مطرح کنی» با فرزندشان صحبت کنند و در نهایت اگر فرزند همچنان مخالف ازدواج پدر یا مادرش بود، قطعا مداخله روان شناسان ضروری خواهدبود. نکته بسیار مهم دیگر این است که اگر فرزند قصد مخالفت یا ایجاد دردسر برای ازدواج والدش داشت، این موضوع حتما باید با مداخله نفر سوم که همان متخصص است، حل و فصل شود.
نکته مهم تر و پیچیده زمانی است که هم آقا و هم خانم صاحب فرزند هستند و شاید به نظرشان بیاید که شرایط شروع زندگی مشترک به دلیل برابری شرایط و عدم مخالفت خانواده ها، برایشان آسان تر است اما در چنین مواردی، والدین با چالش های فرزندان روبرو خواهندبود؛ به این ترتیب که در مرحله اول، هریک از طرفین باید مورد ارزیابی قرار بگیرد تا متوجه شوند آیا می توانند احساس خاصی نسبت به فرزند طرف مقابل داشته باشند یا خیر. در مرحله بعد احساسی که فرزندان نسبت به یکدیگر و جایگاهی که در شرایط جدید پیدا می کنند، بسیار تعیین کننده است و موقعیت پیچیده تری پیش می آید.
دست دست نکنید!
در بسیاری از مواقع وقتی فردی بعد از فوت همسر یا متارکه قصد ازدواج مجدد دارد، صبر می کند تا روابطش با شخص موردنظرش به نتایجی نسبتا قطعی برسد و بعد فرزندش را در جریان امر قرار می دهد، مسلما مشکلات زیادی برایش پیش می آید. توصیه می کنیم پدر یا مادرهایی که همسر خود را به هر دلیلی از دست داده اند،
گاهی از ازدواج مجدد با فرزندشان صحبت کنند. مثلا بگویند «ما در سیستم خانواده مان به فرد دیگری نیاز داریم؛ کسی که از نظر عاطفی و احساسی کنار هردوی ما باشد.» و بر حسب مورد که این فرد خانم یا آقاست، ادامه دهد که «کسی باشد که بشود به او تکیه کرد و پشتوانه ما باشد» یا «کسی که بتواند سیستم خانواده مان را مدیریت کند و از احساس و عواطفمان مراقبت کند.»
و همیشه بر این امر تکیه کند که «هردوی ما به یک نفر دیگر در خانواده مان نیاز داریم» و اگر فرزند بگوید نه: «نه! من دلم نمی خواهد!» به او بگوییم: «خیلی اوقات ما خیلی چیزها را نمی خواهیم ببینیم اما به آن نیاز داریم. من هم دلم نمی خواهد کسی جای مادرت/ پدرت را بگیرد ولی این یک نیاز برای کل خانواده است.»
نکته مهم دیگر این که همسر فرد بر اثر طلاق از خانواده جدا شده یا به دلیل فوت؛ در موارد طلاق، کنارآمدن فرزندان با این مساله راحت تر است چون فرزند در نهایت جدایی والدینش را پذیرفته اما بعد از فوت یکی از والدین جبهه گیری بچه ها برای ازدواج مجدد پدر یا مادرشان کمی شدیدتر است چرا که قصه مرگ، غم و از دست دادن است و چون مثل طلاق، آزردگی خاطر از همسر وجود ندارد، بچه ها حق ازدواج مجدد را برای والدینشان قائل نمی شوند و به همین دلیل مقاومتشان شدیدتر است.