از مشکلات دوران عقد چه می دانید؟
مشاوران ازدواج می گویند بهترین طول مدت دوران عقد شش ماه تا یک سال است. فلسفه دوران عقد آشنایی بیشتر زوجین با یکدیگر و رسیدن به این قطعیت است که: “ما می خواهیم با هم زندگی کنیم.” دوران عقد به دلیل یک جا زندگی نکردن زوجین، نداشتن حریم خصوصی و رفت و آمدهای همیشگی، دورانی پر از فشار روانی و تنش است. هرچه این دوره طولانی تر شود فشارهای خانواده ها و امکان ایجاد اختلاف و بحث و مشاجره بیشتر می شود. به طور معمول ۳ سال برای دوره عقد زمان زیادی است.
ممکن است در این دوره، خانواده شما یا همسرتان کم کم خسته شوند و این خستگی را در قالب تغییر رفتارهایی نشان دهند که طبیعتا این فشارها از سوی شما یا همسرتان به دیگری منتقل و سبب کوک شدن ساز یک بحث و مشاجره می شود.از سوی دیگر برخی تعامل های سازنده و اتفاق های مثبت، پس از ازدواج و فقط پس از انتقال به خانه جدید برای زوجین رخ می دهد. پس نوشداروی مشکل شما انتقال هرچه سریع تر به خانه خودتان است.اما تا زمانی که امکان این امر خیر میسر شود، توصیه های زیر به شما در بهبود روابط کمک می کند .
قفل ها:
تو نسبت به من بی توجه شدی!
تو دیگر مرا دوست نداری!
تو بلد نیستی با یک خانم چه طور رفتار کنی!
کلید ها:
من به توجه تو نیاز داشتم و احساس کردم به من توجه نداری!من به محبت بیشتر تو نیاز دارم!من به این که به من بگویی دوستم داری نیاز دارم! دلم می خواهد با من این طوری صحبت کنیمن دوست دارم با من این طوری رفتار کنی!قفل ها و کلیدها هردو یک مطلب را بیان می کنند اما به شیوه ای متفاوت. در واقع هر قفلی یک کلید دارد و هر کلیدی یک قفل که می توان شکل هرکدام را از دیگری دریافت. وقتی که شما درباره موضوعی از همسرتان انتقاد می کنید،
وقتی قضاوت یا ادراک تان نسبت به وی را بیان می کنید، وقتی شما چیزی را به همسرتان گوشزد می کنید، شما در حال استفاده از قفل ها هستید و مطمئن باشید فضای گفت وگوی شما و همسرتان بسته و بسته تر خواهد شد و سرانجام به بحث و مشاجره خواهد انجامید.اما کلید ها فضای گفت وگو را، هرچند غمگین یا منفی باشد، به سوی باز شدن و یافتن راه حل پیش می برد. وقتی شما از احساس و انتظارات تان صحبت و بیان می کنید به چه چیزهایی نیاز دارید، هم به خاطر بیان احساس تان سبک و راحت می شوید و هم به همسرتان نشان می دهید که چه کار باید بکند.
در صورتی که قفل ها به وی نمی گوید که چه کار باید بکند. هربار که شما از کلیدها استفاده کنید قدمی هم در راه صمیمی تر شدن برداشته اید.نکته مهم این که تغییر الگوی ارتباطی زن و مرد به راحتی و به سرعت امکان پذیر نیست.زن و مرد بعد از مدتی به الگوی ارتباطی قبلی خود، چه مناسب باشد و چه نامناسب، عادت می کنند. تغییر الگوی ارتباطی و استفاده از کلید ها مستلزم کوشش و گذشت زمان است.
مادر همیشه میگفت: «دوران عقد مثل لبه تیغ میمونه، اگر صادقانه و با محبت قلبی و دلسوزانه باشه. اگر مودبانه و از راه درستش رفتار بشه. حتی اگه همه اینها باشه ولی با ظرافت خودش انجام نشه درست برعکسش نتیجه میده و میشه…»مادر همیشه میگفت: «دوران عقد مثل لبه تیغ میمونه، اگر صادقانه و با محبت قلبی و دلسوزانه باشه. اگر مودبانه و از راه درستش رفتار بشه. حتی اگه همه اینها باشه ولی با ظرافت خودش انجام نشه درست برعکسش نتیجه میده و میشه…»
محترم همیشه میگفت خانواده همسرش بیدلیل حسادت میکنند و باعث ناراحتی میشوند. همسرش هیچوقت از حق او دفاع نمیکرد. مدام حرفهای مادرش را تکرار میکرد و از او میخواست بهش حق بدهد. از انتخاب لباس گرفته تا خرید وسایل. مدام میگفت نظر مادر را پرسیدی؟انگار که مادرش مثل آنتن به او وصل بود. وقتی به شوهرش میگفت بچه ننه، ناراحت میشد!رابطه تازه عروس و دامادها با خانوادههای طرف مقابل از عوامل مهم در استحکام رابطه همسران است.
با توجه به اینکه خانواده اولین و تاثیرگذارترین نهادی است که فرد در آن رشد کرده، والدین قابلیت دخالت مثبت و منفی را در همه مراحل زندگی فرزندان حتی زمانی که آنها مستقل شدهاند را دارند و البته شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه نیز به این مسئله دامن میزند که متاسفانه دخالت های نابجا و نادرست والدین از حیطههای مشکلزا برای زوجهای تازه شکل گرفته تا آنجا که آمار بالایی در زمینه طلاق را به خود اختصاص داده است.
بی تجربگی و عدم مدیریت
روانشناسان به این اعتقادند که دوران عقد میتواند برای خیلی از زوجین دوران سختی باشد. چرا که آنها به دلیل بیتجربهگی قادر به مدیریت درست مسائل نیستند. برای اینکه از استرسها و درگیریهای احتمالی کاسته شود، افراد باید از همان روزی که تصمیم به ازدواج میگیرند درست رفتار کردن، مدیریت برنامهها و آیندهنگری را نیز از اصول اولیه یک ازدواج موفق بدانند و در جهت آن گام بردارند.
وابستگیهای بیش از اندازه پسر به خانواده نشانه وجود آسیب روانی و وجود اختلال عاطفی در مرد میباشد که جز با رواندرمانی نمیتوان از عوارض این آسیب در امان ماند. اما پس از رواندرمانی با توجه به میزان این وابستگی میتوان راهکارهایی را اجراء نمود از قبیل صحبت کردن با خانواده پسر و درخواست عدم دخالت خانواده. دادن مسئولیتهای بیشتر و پر کردن خلاء عاطفی به شکل صحبتهای سالم و روابط سالم از طرف همسر.
وابستگی بیش از حد
نرگس و رضا هر دو شاکی بودند. رضا میگفت نرگس بیش از اندازه حساس و وابسته به مادرش است. هر خریدی که انجام میدهیم باید طوری باشد که مادرش هم خوشش بیاید و آبرویش جلو خانوادهاش نرود. نرگس هم میگفت رضا میخواهد طوری رفتار کنم که خوشایند خانوادهاش باشم. باید هر جشنی میخواهیم برویم و هرکاری میخواهیم بکنیم، با خانوادهاش باشیم. دیگر خسته شدهام! مهمترین اختلالات در دوران عقد، ناشی از وابستگی است و از جمله آسیبهایی که به وجود میآورد،
شکستن اقتدار مرد در تصور زن و حساس شدن مرد به رفتارهای همسر و اطرافیانش است. ناپخته بودن شخصیت زن و مرد سبب عدم انتقال حس حمایت از سوی مرد به زن و زن به مرد میشود. عدم قدرت تصمیمگیری در مورد مسائل مهم زندگی و اختلاف بین روابط زن و شوهر باعث آسیبهای عاطفی عمیق میشود. در واقع این آسیبها کاملا به شرایط تربیتی و نحوه تربیت زوجین بستگی دارد و شکل بروز این آسیبها کاملا متفاوت است.
هنوز بچه هستید!
به واقعیتی فکر میکند که این روزها تبدیل به رویا شده است. میخواهند خانواده شوند با چهارچوبهایی که بنا میکنند. ولی کسی آنها را باور نمیکند. میگویند: «هنوز بچه هستید.» میخواهند چهارچوبهای زندگی خودشان را به او و همسرش دیکته کنند. میگوید: «شاید چهارچوبهایمان هنوز ضعیف است ولی کمکم قوی میشود.» با ناراحتی میگویند: «این حرفها هنوز برایتان زود است. حتما میخواهید ما را کنار بگذارید، چون فکر میکنید بزرگ شدهاید.» به اینجا که میرسد میخواهد بگوید: «مگر میشود آدم از ریشهاش جدا شود؟ فقط میخواهیم تجربه کنیم تا بزرگ شویم. تا کودک نمانیم.» اما اینها را توی دلش میگوید.
فرق میان نصیحت و دخالت
برای تمایز و تشخیص بین پند و نصیحتهای والدین و دخالت باید گفت که رابطه محترمانهای که در آن مرزها رعایت شود، تعیینکننده است. اگر در ابتدا روابط بین زوجها و خانوادهها محترمانه باشد آن وقت دختر و پسر تلاش والدین برای حل مسئله را بهعنوان نصیحت و ارائه راهکار میپذیرند اما اگر این ارتباط محترمانه نباشد، مسلما آن را دخالت میبینند.
یکی از نیازهایی که زوجین دارند این است که در سالهای اولیه تشکیل زندگی میخواهند با والدین طرف مقابلشان صمیمی شوند و بیش از اندازه به معاشرت کردن روی میآورند یا در هر کاری از آنها مشورت میگیرند و در واقع خود زوجها هستند که این اجازه را میدهند که رابطه از حالت احترام خارج شود و این را باید دانست که صمیمیتهای زیاد درگیری و تنش ایجاد میکند.
قطع ارتباط با خانواده
زهرا چند ماهی که از عقدش گذشته و ارتباطش را با خانواده همسرش قطع کرده است. نمیخواسته دخالتی در زندگیش باشد. خواسته است مستقل باشند. حالا همسرش مدتی است که میخواهد با خانوادهاش ارتباط داشته باشد ولی او این را به حساب بیارادگی همسرش میگذارد.روان شناسان می گویند: در باب معاشرت و رفتوآمد زوجها با خانوادههای طرف مقابل نمیتوان نسخه خاصی پیچید و این مسئله براساس انتظارات زوجها پایهگذاری میشود.
بهترین نوع حالت دیدارها و رفتوآمدها این است که باعث به هم خوردن خلوتهای دو نفره زن و شوهر نشود. اما به هیچ عنوان قطع ارتباط کردن با خانواده درست نمیباشد. زیرا خانواده و روابط بین فردی موجود در خانواده زمینهساز استقلال فرد در دورانهای بعدی رشد است. در این دوران والدین با بحران روحی دیگری مواجه میشوند و آن ترس از دست دادن فرزندشان است. آنان از اینکه فرزندشان جذب خانواده همسرش شود وحشت دارند و کشاکشی بین والدین به وجود میآید که برای زوجین نیز ایجاد مشکل میکند. زوجهای جوان باید بدون قطع ارتباط و بصورتی آگاهانه ارتباطی درست و سالم داشته باشند.
استقلال، گوی همیشه گمشده
دوست دارد روی پای خودش بایستد. از این وضع خسته شده است! فکر میکند داشتن استقلال خیلی سخت است. آن هم بعد از ازدواج. اصلا فکر میکند این کار نشدنی است!کارشناسان میگویند: «خیلی از خانوادهها میخواهند مثلا به فرزند خود کمک کنند تا گرهای از مشکلات را باز کنند ولی متاسفانه با دخالتهای بیجا باعث کور شدن آن گره میشوند. زوجهای جوان خیلی راحت و با نهایت احترام میتوانند خود مانع دخالتها شوند.»
میخواست تعادل بین ارتباط خانواده و استقلال همسرش وجود داشته باشد. دوست داشت همهچیز به جا و در کنار هم باشد. میترسید پازلها درست کنار هم چیده نشوند. ولی نمیدانست همیشه راههایی وجود دارد که این پازلها به درستی کنار هم قرار بگیرند.اولین راهکار، آگاهی خانوادهها در زمینه اهمیت استقلال در زوجین و عوارض مخرب ناشی از عدم تعادل است. دوم عدم دخالت والدین در تصمیمگیریهای زوجین و هدایت نامحسوس آنها در مواردی که تصمیمهای نادرست گرفته میشود.
حضورهای همیشه پررنگ و نا به جا
با وجود داشتن مشکلات مالی همسرش و کمکهایی که از طرف خانوادهاش در دوران عقد میشد روز به روز حضورشان پررنگتر میشد. به طوری که احساس میکرد دیگر نقشی در زندگی ندارد. وقتی دلایل نگرانیش را به همسرش میگفت جواب میشنید چارهای نیست.مشاوران میگویند: «گاهی مدیریت نادرست خانواده باعث میشود، زوج جوان با مشکلات جدیدی مواجه شوند. در این دوران همسران جوان عمدتا هنوز با خانواده خود زندگی میکنند. به دلیل اینکه هنوز وابستگی اقتصادی به خانواده وجود دارد
و این میتواند مشکلاتی برای زوجین ایجاد کند. راهکاری که در این شرایط میتوان ارائه داد در درجه اول مستقل شدن مالی پسر از خانواده خود است استغناء روانی مرد و نحوه مدیریت مالی وکسب و کار و مرزبندی در مسائل اقتصادی بین او و خانوادهاش میتواند مثمر ثمر باشد. و در صورت دخالت های بیش از اندازه از حد و عدم توانایی در مدیریت، جدا شدن کسب و کار از والدین شاید بتواند به این وضعیت پایان دهد.