افزایش توان جسمی و ذهنی با مراقبه
یکی از قابلیتهای مراقبه، خنثیکردن فشارهای عصبی و استرسها است.
مراقبه به شکل ساده، در کشورهای غربی، جزیی از سنتها و آئینهایی بوده، که شامل برپایی نماز بهشکل گروهی و غور و تامل در عالم ماوراءالطبیعه بوده است. عارفان مسیحی نقلقولهای بسیاری درمورد سطوح مختلف آگاهی و هوشیاری انسان از قرونوسطی داشتهاند.
ارتودکسها از مانترا (مناجاتی موزون همراه با تمرکزی عمیق به روی لغات و عبارات پرانرژی) بهطور مداوم در نمازهای خود بهره میبردند. و اصولاً مراقبه را شیوهای برای رسیدن به سعادت و خوشبختی میدانستند. این تفکر، اول بار در مشرق زمین وجود داشت، مراقبه در مشرقزمین عمری بسیار دراز داشته و مردم براین باور بودند، که راه رسیدن به کمال و مکاشفه دنیای درون انسان، بسته به همین مراقبههاست.
یوگای هندی، در اواخر قرن ۱۹ میلادی توسط گروهی از عارفان هندی به انگلستان برده شد. این شیوه با معرفی مکتب بودایی بهخصوص فلسفهٔ ذنبودا (بودائیسم) در انگلیس و آمریکا ادامه پیدا کرد و کمی بعد در سال ۱۹۶۰ در اروپا و آمریکا تکنیک مراقبهٔمتعالی یا TM، Transcendental Meditation توسط مرتاض هندی ماهاریشی ماهش maharishi mahesh به غربیها معرفی شد. این شیوه که وابسته به مانترا و براساس فلسفه هندو پایهریزی شده بود، به سرعت گسترش یافت.
پژوهشهای علمی درمورد ویژگیهای درمانی مراقبه، برای اولین بار توسط پزشک آمریکایی دکتر هربرت بنسون dr. herbert benson از دانشگاه هارواد انجام شد. وی تحقیقاتی را درمورد اثرات فیزیولوژیکی تمرینات TM، کنشها و واکنشهای ریلکسکردنrelaxation و اثرات مثبت آن بر بدن، انجام داد.
و همین امر باعث تشویق و گسترش گونهای از مراقبه به صورت مبحثی جدا از باورهای مذهبی و عقیدتی در میان مردم شد. پس از آن با مهاجرت دسته جمعی راهبان و عارفان از تبت، تکنیکها و روشهای مختلفی از مراقبه در غرب بدست آمد، اما همچنان تکنیک TM، یکی از مشهورترین و مردمپسندترین شیوههای مراقبهmeditationدر جهان است.
● قانون علمی مراقبه
کیفیت و چگونگی مراقبه، به وضعیتی که مغز انسان به هنگام تمرکز بر روی موضوع یا تصویری خاص دارد. وابسته است. همچنین آرامش و ریلکس آگاهانهٔ مغز، و داشتن ذهنی بدون تصویر و رویا در چگونگی کیفیت مراقبه تاثیرگذار است. و همهٔ اینها مستلزم رجوع درست به واقیعت بیرونی هستی و افزایش سطح توانگری روح و ذهن است.
یکی از قابلیتهای مراقبه، خنثیکردن فشارهای عصبی و استرسها است. زمانی که شخص تحت فشار عصبی قرار میگیرد، مغز فرمانی صادر میکند، تا غدههای فوقکلیوی، هورمونی را ترشح کنند.
برای پاسخگویی به حملات عصبی، ترشح این هورمون علاوه بر اثر تدافعی، باعث افزایش فشارخون، انبساط ماهیچهها (در برخی از افراد موجب انقباض نیز میشود)، افزایش ضربان قلب و تسریع عمل دم و بازدم میشود. بسیاری از افراد، این واکنشها را که موجب تحریکحواس و برانگیختن آنها میشود، نهتنها در همان لحظهٔ بهخصوص که دچار استرس شدهاند، بلکه ساعتها بعد از آن نیز به کرات مشاهده میکنند.
در مراقبه، امواج مغز به الفبایی متفاوت تبدیل میشود. تنفس منظم شده و آرامشی عمیق توام با هوشیاری کامل مغز ایجاد میشود. مراقبه منظم و مداوم میتواند اثرات مخرب حملههای عصبی را خنثی کند، یعنی فردی که مورد هجوم حملات عصبی قرار میگیرد با بهرهگیری از مراقبه میتواند ریتم تنفس، ضربان قلب و انبساط و انقباض ماهیچهها را به راحتی کنترل کند تا درد ناشی از انقباض و انبساط عضلات، بر فشارهای عصبی او اضافه نشود. در این موارد، مراقبه مداوم میتواند به مرور، تمرکز حواس فرد را بالا ببرد و آسیبهای احتمالی موجود در سیستم عصبی وی را نیز ترمیم کند.
درمجموع مراقبه برطرف کنندهٔ فشارهای عصبی، اضطراب، فشارخون بالا، انواع سردردهای مزمن و میگرن، خستگی، افسردگی و بیخوابی است. همچنین تقویت کنندهٔ میزان مصونیت بدن و میزان توانگری شخص است. به طورکلی با مراقبه تواناییهای ذهنی، هوشیاری و آرامش درونی افراد افزایش پیدا کرده و توانایی جسمی آنان نیز ارتقا مییابد.
درحقیقت، مراقبه تکنیکی خوددرمان و موثر است که انتظام روحی- ذهنی انسان را، با ایجاد موقعیتِ تمدد اعصاب و همسازی درونی و بیرونی حواس، باخود بههمراه دارد . امروزه همینامر، سبب شده تا مراقبه و شیوههای مختلف آن، خارج از مفاهیم دین و باورهای مذهبی اقوام مختلف مورد بررسی و توجه قرار گیرد.
● اصول نظری مراقبه
چگونگی و کیفیت مراقبه، قابل ثبت بهصورت امواج مغزی است: قشرمخ وسیعترین بخش مغز است، که در حقیقت افکار هوشیار را تولید میکند و وظیفهٔ تبدیل ادراکات حسی را به کنشهای گفتاری و حرکتی برعهده دارد. قشر مخ، همچنین مرکز تصورات و رویاها است که به دو نیمکره تقسیم شده و هر کدام از این نیمکرهها با بخش میانی مغز مرتبط هستند.
این نیمکرهها از یک لایه بیرونی از سلولهای عصبی «سلولهای خاکستری» و بخش درونی، رشتههای عصبی«سلولهای سفید» تشکیل شدهاند. در اغلب انسانها نیمکرهٔ چپ، نیمکرهٔ غالب و مسلط است. اعمال منطقی، تفکرات استدلالی، محاسبات، صحبت کردن و نوشتن، تحت نظارت این نیمکره صورت میگیرد. اما نیمکرهٔ راست، ادراک مستقیم، خلاقیت، تخیلات و تصورات انسان را هدایت میکند.
بنابراین در فعل و انفعالات اجتماعی و وظایف روزانه، نیمکرهٔ چپ مغز، وظایف بیشتر و پیچیدهتری را برعهده دارد. در وضعیت نرمال که با هوشیاری همراه است، چگونگی و کیفیت واکنشها، از طریق امواجی که مغز صادر میکند، قابل بررسی است. به عنوان مثال مراتب خوابیدن، رویا دیدن و بیدار شدن را، از طریق ثبت امواج میتوان بررسی کرد.
چگونگی مراقبه و ثبت مراحل آن، تاحدودی به مورد فوق شبیه است و البته تفاوتهایی نیز دارد. برقنگارهٔ مغز EEG، دستگاهی است که با اتصال به جمجمه، توانایی ثبت فعالیتهای مغزی را داراست. بهواسطهٔ این دستگاه امواج صادر شده به هنگام خواب و یا مراقبه به شکل الفبای امواج، قابل ثبت و بررسی است. در این مرحله بدن، رفتهرفته توسط دستگاه عصبی (پاراسمپاتیکی) آرام میگیرد.
در حین مراقبه و بهدست آمدن ریلکس، صدور امواج مغزی به اوج خود میرسد. در این فرآیند هر دو نیمکره همسان و همزمان مشغول صادرکردن امواج هستند.
در اواخر۱۹۶۰، keith wallace از دانشگاه کالیفرنیا، تحقیقاتی را بر روی افرادی که بهطور مرتب تکنیکهای مراقبه را بهکار میبرند، انجام داد و اعلام کرد: به هنگام مراقبه meditation مغز بسیار هوشیار و آگاه، بدن در اوج آرامش و ریکلسی قرار دارد. مطالعات وی و دکتر بنسونbenson نشان میدهد، افرادی که از تکنیکهای مراقبه بهرهمیبرند، دارای نیروی فوقالعادهایی برای کنترل فیزیولوژیکی بدن خود هستند.
پزشک آمریکایی دین ارنیش dean ornish در سال ۱۹۹۲ گزارش داد که مراقبه، قابلیت درمان بسیاری از بیماریهای قلبی را دارد. در همین سال روزنامه روانپزشکی چاپ آمریکا، طی مباحثی سلسلهوار، به معرفی شیوههای مختلف مراقبه، و به طور خاص به معرفی شیوهٔ بودایی مدیتیشن معروف به vipassana پرداخت. دراین مقالات از بین بردن اضطراب و پریشانی، کاهش وحشت و درمان انزواطلبی، از جمله درمانهای بسیار موثر vipassana معرفی شدهاست.
درمجموع، بسیاری از مطالعات بالینی نشان میدهد، که بیشتر عملکردهای منظم مغز، در هماهنگی و همسانی امواج مغزی و ارتباطات بین دو نیمکرهٔ مغز است، که باعث بهبود و اصلاح جریان خون در بدن، افزایش جریان مغزی خون، کاهش هورمونهای محرک اعصاب، درد دوران قاعدگی و سایر بیماریهای زنان میشود.
در این زمینه، دهها پایاننامه دانشگاهی موجود است که بهطور خاص به مباحث، شیوهها و درمانهای مدیتیشن پرداختهاند. روزنامههای آمریکایی به خصوص روزنامهٔ «درمان و روانتنی» در سال ۱۹۸۷ ، مقایسهایی را بین افرادی که تکنیک TMرا اجرا میکنند، و کسانی که از این شیوه بهره نمیبرند، انجام داد.
و گزارش کرد: گروه دو هزارنفری کسانی که به تکنیکTM رویآوردهاند، بسیار کمجمعیتتر از گروهی است که به پزشکان مراجعه میکنند، و وقت خود را در بیمارستانها میگذرانند. بههر حال وجود عوامل اجتماعی بدبینانه، ذهنیتهای نادرست و عدم آموزش موجب شده، تا رجوع بیشتر مردم به سوی پزشکان و مراکز درمانیایی باشد که بهصورت شیمیایی به درمان بیماریها میپردازند.
● توصیههایی به دوستداران مدیتیشن
یادگیری مدیتیشن بهصورت خودآموز از طریق کتاب، نوارصوتی و ویدئویی امکانپذیر است، اما بهتر است شروع کار، با مشاوره و همفکری استاد راهنما، همراه باشد تا دسترسی به موقیعت مراقبه بهتر و سریعتر حاصل شود.
جلسات مراقبه عموماً بهصورت گروهی و یا انفرادی تشکیل میشود، بهتر است هر دو شیوه را مدنظر داشته باشید و تجربه کنید تا امکان انتخاب شیوه مناسبتر را برای خود، فراهم سازید.
محیطی آرام و بدون دغدغه، و جایگاهی مناسب و همیشگی برای مراقبه و رها شدن از تمام واقعیتهای بیرونی را، قبل از هر بار تمرین بهخاطر داشته باشید.
تنفس (دم و بازدم)، در کیفیت کار بسیار موثر است.
هدف مدیتیشن، فراهم آوردن آرامش و هوشیار کردن دنیای درون شماست. بهتر است تمرینات مربوطه را در زمان معین و مکان مشخصی بهصورت روزانه انجام دهید.
برای هر بار تمرین حدوداً ۱۵ تا ۲۰ دقیقه زمان اختصاص دهید. (بنا به تکنیکی که مورد استفاده قرارمیگیرد، زمان متغیر است.)
دیدگاهتان را بنویسید