بیوگرافی ابومنصور محمد دقیقی
بیوگرافی ابومنصور محمد دقیقی که هرگز به گفتهء ناصر خسرو یمنگانی « بپای خوکان نریخته دُر دری را » و انگاه ای که می خواسته بر تارک اهریمن شقاوت مشت مرگ بکوبد تا عروس خرد و فر و شکوه اهورایی را دو باره بر سریر سلطنت زمان به جلوه آورد، کلام را از ژرفای گذشته های بلخ میآغازد ، ویادواره های خرد را در این سرزمین در قامت های گوهرینه ای نقش ها وچهره ها فرا روی تاریخ با درخشندگی سیمای خورشید در نگارستان شعر به نگارگری می گیرد .دقیقی بلخی را بدون هرگونه تردید و پنداری میتوان بنیاد گذار
کاخ فلک سای شاهنامه که بلندی دیواره های زرینهء آن به وسیله فردوسی بزرگ انجام گرفت ، دانست . و چه شایسته و ارجگذارانه می بود که اگر شاهنامه فردوسی را بنام شاهنامه {دقیقی فردوسی} می ستائیدند.دقیقی بلخی، این ستایشگر فرزانه خرد، بی گمان میخواسته است که تاریخ سر زمین( آریانا) ( خراسان) ــ افغانستان امروزی را آنگونه که سزاوار است بنویسد تا چشم ها با خوانش آن همچنان بینا ماند و گوش ها ندای حقیقت هویت ملی آئینی و فرهنگی را در منادمت منادیان دروغ و ریا گم ندارند.
به همین منظور است که او از بازتاب کامل فروزه های حقایق اسطوره یی که بهر حال انعکاس از واقعیت های تاریخ کشورما به شمارمی آیند، کوتا ه اما استادانه در نگاره ی زیبا ی سراپایی با واژگان نگارخانه شعر به نگارش می گیرد . دقیقی بلخی این فروهیده مرد کیان آئین و ستیزشگر آئین دیو و دد ، کلام را نخست از خاستگاه خرد و انگاه از نبرد فرزانگان با اهر یمن اندیشان ، می آغازد . حضرت دقیقی بلخی ، بلخ ( گزین ) را خواند چنین :
چو گشتاسپ را داد لهــــــراسپ تخـت
فــــرود آمد از تخت و بر بست رخت
بــبــــلخ گــز یـن شـد بـران نـوبـهـا ر
که یــزدان پـرســــتـان بـدان روزگـار
مــر آن جــای را داشـتــنـــدی چـنـان
که مــر مـکه را تــازیان ایــن زمـان
گزین معنی پسندیده و انتخاب شده را می دهد و بلخ بنا به روایات دینی ، اسطوریی و تاریخی شهر مقبول و مورد پسند خدا و شاهان و مردمان بوده است. اما درک روان معنی در تن کلام حضرت دقیقی بلخی، دقت بر ریخته های آئینه تاریخ و پالایش زنگواره ها از سیمای آن ریخته ها را به دور از بال گستری اهریمن به باور های شب ، می طلبد . تا خدا پرستان را از نا خدا پرستان جدا نمود، و به انچه که دقیقی بزرگ خواسته تابر نسل های بعد از خویش یادواره گذارد، رسید. با آنکه در همین راستا گفتنی است ، چیزیکه خداوندگار بلخ دقیقی بلخی را بر ستاوند خرد و قدرت بیان آن بر نشانده است ، پیکره نگاریی برهنه حقایق فارغ از کنایه های اسطوره یی وخلوت نشینی ها ی حاشیه ی است . بگونه ی که وقتی می خواهد شناخت و پرستش خدا را متکی بر خرد و عقل باز گویی کند و انگشت اشارت بر اشایی و مقبولیت معقـولیت آئین خدا پرستی در پیش از ایلغار تازیان بگذارد ، و نسل ها را به تفکر بکشاند . در تمثلی از شیوه عبادت خدا، و سپاس خرد ، نماز لهراسب رابه نگاره گری گرفته، بی پیرایه چنین می گوید:
ببــــــست آن در آفرین خانه را
نماند اندرو خویش و بیگانه را
بپوشید جامــــهء پرستش پلاس
بیفگند پاره فــــــروهشت موی
سـوی روشن داد گر کرد روی
همی بود سی سـال پیشش بپای
برینســــــان پرستید باید خدای
نیایش همـــی کرد خورشید را
چنان بوده بُد راه جمـــــشید را
ستاوند نشین آسمان ادب بلخ از بند ۱ تا به ۶ تصویر چگونگی عبادت پروردگار را در حریر کلام می آراید ، ودر بند هفت ، طعنه گونه بر رواج عبادات ریا منشانه و بی حضور قلب که پس از چیرگی به خون آلوده آئین عرب دامنگیر مردمان گشته بود، برمنش عبادت راستین پیش ازسیطرهء تازیان بر کشور ما مُهر رهگشایانه و تائید نقش میزند.و در پی آن شگرف تر بند ۸ و ۹ را باید بر گرفت که در آن یک فصل هزاره سالهء تاریخ آئینی و فرهنگی پیش ازپیام آوری پیمبرخرد زرتشت رادر سرزمین کشور ما با چند گوهر ظریف و پر بهای کلام بر انگشتر تاریخ نگین می بندد، و به معنی دیگر بحری را در کوزه می ریزد.
پیام ظهور حضرت زرتشت در اشعار دقیقی بلخی مرحله ی از نهادگاری باور ها و قانون زندگی بر پایه ی خرد است ، یا به بیان دیگر آغاز مرحله ی تدوین قانون زندگی بر اصول و هنجار های خرد به شمار می آید . با این حال ، بنیاد گذار و سرایشگر نهادینه های خرد اوستایی در شاهنامه ،حضرت دقیقی بلخی را باید نام برد ، اوست که کلام آسمانی اش را از زادگاه نزول فرهء یزدی {بلخ} ،آغاز مینماید و آنگاه به شناسایی پیغمبر خرد و خردمندی رسالت او می پردازد، این چنین :
به شـــاه کــیان گــفــت پـیغمبرم سوی تو خرد رهنــــــــــمون آورم
جهان آفرین گـــــــــفت بپذیر دین نگه کن برین آسمــــــــــان و زمین
که بی خاک و آبـــش بر آورده ام نگه بـــــــــــــده تاش چون کرده ام
نگر تا تواند چنــــــــین کرد کس مگر من که هستم جهان دار و بس
گرایدونک دانی که من کردم این مرا خــــــــــــواند باید جهان آفرین
زگــــــویـنـد ه بـپـذ یر دیــن اوی بـیامــو ز ا زو راه و آئـیــــن اوی
نگـــر تا چه گـوید بر آن کار کن خرد بر گـزین این جهان خوار کن
بــیامــوز آئـــــیــن و دیـن بـهـی که بی دین نا خوب باشـــــــد مهی
دقیقی بزرگ شاهنامه را قرآن گونه به سرایش می آغازد، یعنی هر آیت مبارکه شعری آن دیوان از تفاسیر رویداد های تاریخی و حقایق اسطوریی تاریخ کشور مارا در خویش نهفته دارد . که در اتکای چنین یک ضرورت بود ه که فردوسی بزرگ تفسیر کبیر تاریخ هویت ملی ، آئینی ، و فرهنگ عجمیان را که امروز به قرآن عجم یا شاهنامه فردوسی مسما و آبشخور تشنگان خردوخرد اندیشی میباشد، {بنام خداوند جان و خرد گزین بر تر اندیشه بر نگذرد } آفرید.
ابر مرد خرد دقیقی بلخی پس از پنجاه و دو آیت شعری که فرد گرد از خرد پذیری گشتاسپ یعنی آئین زرتشت است و اولین عبادتکده زرتشتیان در بلخ بنام { مهر برزین} و روشن نمودن آذر ، و نشاندن درخت کشمر که در ان گشتاسپ شاه شاهان یادگار گونه می نویسد : { که پذیرفت گشتاسپ دین بهی }، که آن درخت کشمر که در جوار عبادگاه خدا پرستدان بلخ قرارداشت به وسیله زرتشت و گشتاسپ بر شانده شد، که خود دارایی سرگذشت است که مانند هر بند از آیات شعری دیگر دقیقی بلخی لازمه ی نوشتن یک کتاب جداگانه را می خواهد.
بعد از این پنجاه و دو آیت که هریک از آیات فرگرد از تاریخ چندین هزار ساله آمیزه با خرد، مردمان سرزمین ما می باشد ، دقیقی بلخی ، پیوستگی و غرور خرد را بر استوایی آزادگی استوان می نمایاند و آن را می ستاید.دقیقی به نقل از حضرت زرتشت ، نخستین چالش با اهریمن را آزادی از زنجیره ی باژ دهی بر می تاباند. و این پولادینه شمشیر تصادفی نبودکه ، دقیقی بر نیام دلاوران آوردگاه نبرد با اهریمن می گذارد. از قامت این شمشیر آذر دفاع از خرد می درخشد . دقیقی بزرگ خواسته بیآموزاند که باژ و جزیه دادن ژرفای بندگی و اسارت و پست زیستن انسان را می سازد . فقط انسانهای زبون و بیچاره است که تن به جزیه و باژ می دهند، و این ناپسند ترین چیزی است که آئین خرد با آن می باید بستیزد . چنانکه می فرماید:
بشاه کیان گــفت زرتشت پیر که در دین ما این نبــــــــاشد هژیر
که تو باژ بدهی به سالار چین نه اندر خور دین ما باشد این
چرا دقیقی بزرگ از میان انبوه از مسایل، حماسه ء چالش با باژ و جزیه را آغازین می گرداند؟
پاسخ به این پرسش بر میگردد بر باز نگری اندیشه و جهان بینی دقیقی ، و روزگاران که آن ابرمرد خرد میزیسته است. دوران زیست ، دقیقی بلخی عصر سامانیان است ، روزگار سامانیان را میتوان دوره ی رنسانس در تاریخ بعد از ایلغار عرب بر سرزمین ما نامید. این دوره ، روزگاران احیایی ائین ، فرهنگ ، علوم ، و ادبیات و صنایع گذشته ما بود که بدست اعراب جزیه ستان و غنیمت جو مسلمان یکسره با شلاق دین جزیه یی شان بی نفس شده بود.دقیقی بزرگ با ناپسند خواندن جزیه و باژ، پرده از چهره زشت( دیومردم )های سیاه چرده ی بر می دارد که از چهارصد سال تا به روز حیات او ( دقیقی) خراسان را با لکـد جزیه ستانی وباژگیری ،
غنیمت ستانی و کنیز گیری خویش به خاک و خون کشانده بودند. که جز این، دیگر نشانه ای از شرف در کالبد اندیشه شان سراغ نمی توان یافت .دقیقی این دانای بزرگ همانگونه که گفته شد ، نمی خواهد قفل های دروازه تاریخ را خود برای دیگران بگشاید ، بلکه کلیـد می دهد تا پناهجویان رستگاری و آزادی مه در بند اند خود درب های زندان بشکنند و از دهلیز های تنگ و تاریک تاریخ عبور نموده به گشایش دروازه باغستان های خرد ، تفرجگاه های{ مهر برزین و نوبهار}و گلگشت های آزادی ، پاکی ، و دیگر آبادی های سزوار انسان و انسانیت برسند.
هدف دیگر دقیقی بزرگ از به آغاز گرفتن چالش با باژ و جزیه در ابتدای آیات اشعارش ، هشداری آموزشگرانهء است که به شاهان و خداوندان سامان می دهد، تا مبادا چنان طاهریان و صفاریان با رنگ شرم وبی ننگی دامن در تاریخ آلوده سازند و چهارصد دختر نوجوان خراسانی را جهت ارضای شهوت خلیفه اعراب مسلمان ، باج پیشکش نماید . در تاریخها نوشته شده است که:« عبدالله بن طاهر پوشنگی ۴۰۰ دوشیزه نوجوان را به خلیفه بغداد از خراسان فرستاد.
حضرت دقیقی بلخی میدانست که آل سامان نسبت به دین و سنت های عرب تفقدی ندارند . زیرا آل سامان از خانواده سامان خداد بلخ بودند که به آئین زرتشتی تعلق پاک داشتند . اما نمی توانستند پس از سیصد سال در حالیکه حضور سیاه اعراب هنوز پیکر هستی سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و آئینی جامعه خراسان زمین رادر سایه تیره ء هول و وحشت اهریمنانه خود نگهداشته بود ، بیکبارگی به شکار شغالان برآیند و از مصیبت اشغال آنها کشتزار های خرد را بیالایند.تفسیر آیات آسمانی و آرمانهای دقیقی بلخی را حضرت فردوسی بزرگ در یا مرد دیگر خراسان زمین چنان تکمیل کرده است که بشریت امروز بر معبد کلام او سر تعظیم فرود می اورد.
زندگینامه ابومنصور محمد دقیقی
زادروز:۳۲۰ خورشیدی
درگذشت : میان سالهای ۳۵۶ خورشیدی تا ۳۵۹ خورشیدی
محل زندگی : بلخ
ملیت: ایرانی
پیشه: شاعر
سبک: خراسانی
مذهب: زرتشتی
آثار: گشتاسبنامه
ابو منصور محمد بن احمد توسی شناختهشده به دقیقی (زاده ۳۲۰ – مرگ میان سالهای ۳۵۶-۳۵۹ خورشیدی) شاعر بزرگ پارسی زبان بود. زادگاه وی بنا به روایات گوناگون، توس، بلخ، سمرقند و بخارا ذکر شده است. او از معدود شاعران ادبیات فارسی بوده که دین زرتشتی داشته است. دقیقی آغاز کننده سرایش شاهنامه بود.
زندگینامه ابومنصور محمد دقیقی
دقیقی از طبقه دهقانان خراسان بوده است که در عصر منصور بن نوح سامانی و پسر او می زیسته است. خاندان وی را متمول دانستهاند اما او سرمایههایی که از ارث پدر به او رسیده بود را بدنبال عیاشی و خوشگذرانی هدر میدهد. در دوره جوانی به سرایش داستانهای تاریخی ایران مبادرت میورزد و در این راه برای سرایش شاهنامه بدلیل ارادتی که به زرتشت داشته از داستان ظهور زرتشت شاهنامه خود را آغاز میکند. چندی پس از این در سال ۳۶۷ هجری او بدست غلام خود به قتل میرسد.
مدحشدگان از سوی ابومنصور محمد دقیقی
دقیقی در روزگار سامانیان میزیست. او از امیران سامانی منصور بن نوح سامانی (پادشاهی ۳۵۰ – ۳۶۵) و نوح دوم سامانی (پادشاهی ۳۶۵ -۳۸۷) را مدح گفتهاست. همچنین ابوالحسن آغاجی – از بزرگان سامانی که خود چامهسرایی توانمند بوده- نیز از ستایششوندگان دقیقیاست. دقیقی چندی هم در دربار چغانیان به سربردهاست و از میان امیران چغانی فخرالدوله ابوالمظفر احمد بن محد، امیر ابوسعد مظفر و امیر ابونصر را ستودهاست. رسیدگی و ارجی که چغانیان بر دقیقی گذاردند در آینده زبانزد شاعران پس از او بودهاست و برای نمونه فرخی سیستانی یادی از این ارجنهیها در شعرهایش کردهاست و نیز امیرمعزی میگوید:فرخنده بود بر متنبّی بساط سیف چونانکه بر حکیم دقیقی چغانیان
شاهنامه ابومنصور محمد دقیقی
دقیقی گویا به فرمان نوح دوم سامانی به سرودن شاهنامه دستیازیدهاست؛ ولی به گفتهٔ فردوسی بیش از هزار بیت از آن و آن هم درباره گشتاسپ و تاختن ارجاسپ به ایران را به نظم نکشیده که به دست بردهای کشته میشود. گشتاسپ نامه دقیقی را پس از شاهنامه برترین اثر حماسی فارسی در بحر متقارب دانستهاند؛ ولی به گفته محمد دبیر سیاقی «از لحاظ وسعت فکر و میدان خیال و حکمت وعظ و نتیجهگیری اخلاقی از بیان وقایع و احساسات وطنی به پای شاهنامه نمیرسد».
دین ابومنصور محمد دقیقی
دکتر ذبیحالله صفا مینویسد: «دقیقی بر آیین زرتشتی بوده و خود برین گفته دلایلی دارد که ذکر خواهیم کرد. برخی به سبب آنکه وی اسم و کنیهٔ مسلمانی دارد، در زرتشتی بودن او تردید کردهاند، لیکن این دلیل قاطعی نیست، زیرا ما کسانی را در سه چهار قرن اول داریم که اسم خود و پدر شان اسامی مسلمانی بوده ولی در زرتشتی بودنشان تردیدی نیست».خود دقیقی در دو بیت دین خود را زرتشتی عنوان میکند:
دقیقی چار خصلت برگزیده به گیتی از همه نیکی و وشتی لب یاقوت رنگ و ناله چنگ می خوشرنگ و دین زردهشتی ابومنصور محمد دقیقی در نظر دیگر شاعران دقیقی در جوانی به دلیل آن چه خوی بد یا ضعف اخلاقی گفته شده کشته شد. فردوسی در این مورد این چنین میسراید:جوانیش را، خوی بد یار بود ابا بد، همیشه به پیکار بودبرو تاختن کرد، ناگاه مرگ به سر بر نهادش، یکی تیره ترگبدان خوی بد، جان شیرین بداد نبود از جهان، دلش یک روز شادیکایک از او، بخت برگشته شد به دست یکی بنده بر، کشته شد
شاعران دورانهای پس از او ابومنصور محمد دقیقی را ستودهاند و در سخنگویی پیروی از او نمودهاند. برای نمونه در سده پنجم هجری، قطران تبریزی شاعر نامی پرسشهایی از دیوان دقیقی را از ناصر خسرو پرسیده است.درباره شیوایی سخن و استادی دقیقی فردوسی میگوید:جوانی بیامد گشادهزبان سخن گفتن خوب و طبع روان به مدح افسر تاجداران بُدی ستایندهٔ شهریاران بُدی و خود دقیقی هم چنین میگوید:مدیح تا به بر من رسید عریان بود ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
امروزه از شعر ابومنصور محمد دقیقی به جز هزار بیتی که در شاهنامه گنجاندهشده تنها نزدیک به سیصد بیت قطعه، قصیده، غزل و شعرهای پراکنده از او به یادگار ماندهاست.کتابهایی که یادی از دقیقی یا شعرهایش کردهاند عبارتند از: شاهنامه فردوسی، تاریخ بیهقی، شرح قصیده ابوالهیثم، چهار مقاله نظامی عروضی، حدائقالسحر رشید وطواط، ترجمانالبلاغه، لبابالالباب عوفی، مونسالاحرار محمد جاجرمی و…وی را به شوند دقتی که در واژگان و الفاظ و معانی داشته، دقیقی لقب دادهاند.
بیشتر بخوانید: از انرژی کیهانی چه می دانید؟