دانستنی های کم حرفی در رابطه
این افراد بررسی ای انجام نداده اند تا متوجه شوند اساس فضای مشترکی برای گفت و گو و علایق مشترکی دارند؟ آیا حرفی دارند به هم بزنند که برای هر دو طرف جالب باشد؟وقتی افراد بدون این بررسی ها با هم ازدواج می کنند، بعد از مدتی ممکن است متوجه شوند دو دنیای کاملا متفاوت دارند. هر حرفی که یکی از آنها می زند،
برای دیگری جذابیت ندارد یا حتی می تواند آزاردهنده و بی ربط باشد. بنابراین طبیعتا پس از مدتی همان شعله گفت و گوهای اندک اولیه بین زوج هم خاموش می شود. به همین دلیل است که توصیه می کنیم قبل از جاری شدن عقد ازدواج، دختر و پسر مجال چندماهه برای گفت و گو و بحث داشته باشند تا متوجه شوند
اصلا حرفی برای گفتن با هم دارند یا نه؟وقتی با کسی ازدواج می کنی که حرفی با او نداری، به نظر من از مصادیق زجر مادام العمر است چون طرفین حس می کنند طرف مقابل هیچ علاقه ای به شنیدن حرف هایشان ندارد. گاهی گفت و گو در یک خانواده کم است به این دلیل که اعضای آن شخصیت درونگرایی دارند و چندان اهل گفت و گو نیستند.
این افراد در زندگی اجتماعی و ارتباط با اطرافیان هم برونگرا و پرحرف نیستند و اتفاقا طرف مقابلشان را به همین دلیل که مثل خودشان است، انتخاب کرده اند تا مجبور به حرف زدن با او نباشند. حرف زدن این افراد محدود به بیان نکته های ضروری است تا امور زندگی بگذرد. اتفاقا این زوج ها معمولا از زندگی و انتخابشان هم راضی هستند. اگر واقعا هیچ کدام از اعضای خانواده یا همسران تمایلی به صحبت زیاد با هم ندارند، ولی از کنار هم بودن خوشحال هستند، هیچ اشکالی ندارد.
یکی پرحرف، یکی کم حرف
وقتی یکی از طرفین میل زیادی به حرف زدن داشته باشد و دیگری خیلی اهل گفت و گو نباشد، داستان ناخوشایندی آغاز می شود. چون چنین فضایی برای همسری که راحت حس هایش را بیان می کند، آزاردهنده می شود و مرتب از اینکه طرف مقابلش اشتیاق چندانی برای شنیدن حرف هایش ندارد و حتی گاهی او را پرحرف و پرچانه خطاب می کند، احساس سرخوردگی و ناکامی می کند.
از طرفی، وقتی یکی از همسران پرحرف و دیگری کم حرف باشد، همسر پرحرف تر، ممکن است مرتب طرف مقابل را به دلیل کم حرفی طبیعی اش بازخواست، مواخذه و سرزنش کند که این موضوع باعث می شود بعد از مدتی اعتماد به نفس او به شدت کاهش یابد و بیشتر در لاک انزوا و گوشه گیری فرو برود. این مشکل هم می تواند با آشنایی اصولی پیش از ازدواج، پیش نیاید.
همه کاسه کوزه ها را سر شبکه های اجتماعی نشکنیم!
این روزها تلاش زیادی می شود که شبکه های اجتماعی به عنوان عامل اصلی کاهش زمان گفت و گو میان اعضای خانواده معرفی شود. اما این مساله فقط به کشور ما محدود نیست و در تمام دنیا کسانی هستند که نگرانی خود را در مورد نقش شبکه های اجتماعی و تاثیر آن بر گرمی روابط خانوادگی در قالب نوشته های جدی،
طنز و کاریکاتور یا عکس بیان کرده اند. اما من معتقد نیستم که صرفا این شبکه ها باعث کاهش میزان گفت و گوی اعضای خانواده شده اند؛ اتفاقا در موارد زیادی شاید شبکه های اجتماعی باعث شده اند که افراد خانواده موضوعات بیشتری برای گفت و گو با هم پیدا کنند.به خصوص افرادی که قبل از ظهور این شبکه ها واقعا حرفی برای گفتن به همدیگر نداشتند،
یا عضویت در این شبکه ها موضوعات جدید، افکار جدید، بحث های جالب، نکته های طنز و جوک هایی را پیدا می کنند که بتوانند با هم به اشتراک بگذارند. اگرچه با توجه به جدید بودن این شبکه های اجتماعی، هنوز هم مطالعه های وسیعی در دنیا و ایران درباره تاثیر آنها در کاهش گفت و گو میان اعضای خانواده انجام نشده و به مطالعه های گسترده جامعه شناسان خبره نیاز است تا با توجه به نتایج آن قطعا در این باره اظهارنظر کنیم.
پدیده جدید، حرف جدید
به هر حال یک خانواده سالم، خانواده ای است که هر پدیده جدیدی را برای افزایش ارتباط و صمیمیت بین اعضا به خدمت بگیرد. در چنین خانواده ای، هر اتفاقی که می افتد، نمی تواند یک تهدید ترسناک باشد و در خانواده های با روابط مغشوش و آشفته است که هر پدیده ای در حد حرف یک همسایه هم می تواند
در آنها بحران های بزرگ ایجاد کند چه برسد به شبکه های اجتماعی.گاهی علت کمتر گفت و گو کردن در یک خانواده، این است که پدر و مادر نتوانسته اند احساس همبستگی را بین اعضا به وجود آورند و افراد احساس گسست دارند و فکر نمی کنند که منافع، علایق و عشق مشترکی بین آنهاست.
تربیت خیلی از پدر و مادرها آنقدر آسیب زاست که واقعا بچه ها به اینکه در این کانون حرفی بزنند، علاقه ای ندارند و مدام در حال فرار از آن هستند.وقتی فرزندان این پدر و مادرها به 20 سالگی می رسند، تازه یادشان می افتد به ما مراجعه کنند و بپرسند چرا دختر یا پسرمان با ما کم صحبت می کند؟
وقتی هم شرح حال می گیریم، متوجه می شویم از 4-3 سالگی با بچه شان صحبتی نمی کردند و اگر هم حرف می زدند، غیر از توهین یا از بین بردن اعتماد به نفس یا تخریبشان نبوده، بنابراین واکنش طبیعی فرزندشان، دوری از آنهاست و متاسفانه وقتی هم به دنبال چاره می گردند
و می خواهند فضای گفت و گو را در خانواده برقرار کنند که دیگر سال ها از زمان طلایی ایجاد این فضا در خانواده گذشته و فرزندان دوران کودکی شان را طی کرده اند و الان آدم های بالغی شده اند که دیگر حاضر نیستند با پدر و مادرشان به عنوان همخانه های بالغ، گفت و گویی داشته باشند.
همکلامی با فرزندان
اگر پدر و مادری می خواهند فرزندشان با آنها صحبت کند، باید از سال های اول زندگی در خانواده، فضای گفت و گوی سالم جریان داشته باشد تا بچه ها با فضای سخن گفتن، مباحثه و درددل، در خانواده شرطی شوند و وقتی بزرگ شدند، همین احساس خوب را داشته باشند.
موانع گفت و گو
موانعی هم بر سر راه گفت و گوی موثر و لذت بخش بین افراد خانواده وجود دارد که در جامعه فعلی ایران، نقش سمی شان را صدها بار پررنگ تر از شبکه های اجتماعی می بینم. باید حواسمان باشد که گاهی گفت و گوی تشویقی در خلیل از خانواده ها و میان زوج ها برقرار نیست. بسیاری از زن و شوهرها، کاری که طرف مقابل در زندگی مشترک انجام می دهد، یک وظیفه می دانند.
مثلا اینکه پدر خانواده کار می کند و زحمت می کشد یا کار مادر که هم بیرون از خانه، شغلی دارد و هم مسئولیت های سنگینی در خانه بر عهده دارد، وظیفه ای می دانند که باید انجام شود. بنابراین نیازی به تحسین و تشکر و قدردانی نمی ماند، انگار فقط باید حواسمان باشد اگر این وظایف انجام نشود، بلافاصله فرد مقابل را به باد انتقاد بگیریم. معلوم است که چنین فضایی، میل به گفت و گو را بین همسران و دیگر اعضای خانواده خواهد کشت.
بعضی فقط حرف می زنند که ایراد بگیرند و انتقاد کنند
وقتی گفت و گو فقط وسیله ای باشد برای ابراز ایرادها و انتقادها در مواقع لزوم و هیچ جنبه شیرین و دلنشین، تشویق، تحسین و تشکری وجود نداشته باشد، کسی میل به انجام آن نخواهدداشت.گاهی افراد خانواده، خشم های خودآگاه و ناخودآگاه زیادی از هم دارند و این مهارت را ندارند که آن را در قالب گفت و گوی موثری بروز دهند.در این صورت خودآگاه و ناخودآگاه، خشم های درونی شان به سمت گفت و گویی پر از نیش و کنایه و طعنه می رود و هر جمله ای که می گویند،
خنجری است که به قلب بقیه افراد فرو می آید. این رفتار نشان می دهد ابراز خشم آزادانه در این خانواده ممنوع است یا به هر دلیلی انجام نمی شود یا اعضا مهارت ابراز خشم هدفمند را ندارند تا بتوانند هم خشمشان را بروز دهند، هم درخواست بالغانه شان را ابراز کنند و به ناچار به نابالغانه ترین روش گفت و گو متوسل می شوند که بیان حرف های پر از نیش و کنایه است؛ پدیده ای که در روان شناسی به آن «همانندسازی فرافکنانه» می گویند.
گفت و گوی دفاعی
یکی دیگر از آفت های ارتباط بین افراد خانواده، گفت و گوی دفاعی است، به جای شنیدن حرف ها از منظر دیگران. یکی از کارهایی که یک زن و شوهر خوشبخت و سالم باید انجام دهند، این است که وقتی مثلا طرف مقابل به آنها می گوید به نظر من خانه ما خیلی تمیز نیست، به جای اینکه به شدت به فاز دفاعی بروند و بخواهند به او ثابت کنند
که اشتباه می کند و خانه تمیز است، تمام وظایف خود را در خانه درست انجام می دهد و… لحظه ای تامل کند و بیندیشد که چه اتفاقی افتاده که همسر من تمام تلاش هایم برای مرتب نگه داشتن خانه را نمی بیند؟ نکند روحیه اش خوب نیست یا شکایت و نارضایتی دیگری وجود دارد؟ گوش دادن همدلانه به همدیگر، به جای دفاعی گوش دادن، فضای گفت و گو را در خانواده آسان می کند.
این کم حرفی نشانه چیست؟
گاهی کم شدن زمان صحبت بین اعضای خانواده، نشانه بارز یک نارضایتی مزمن در زندگی مشترک یا زندگی خانوادگی است. وقتی فردی از موضوع یا موضوعاتی در زندگی ناراضی است، بارها درخواست و تلاش می کند تا مشکلات را حل کند اما طرف مقابل هیچ عکس العملی برای بهبود اوضاع نشان نمی دهد،
کم کم احساس ناراحتی می کند سعی می کند صحبت، بحث و مجادله نکند و چون احتمالا دیگر برایش قابل تصور نیست که تغییری صورت بگیرد.به همین دلیل معمولا می بینیم بین زوج هایی که تا مدتی مدام با هم بحث و جدل می کردند به مروز زمان فضایی آرام حکمفرما می شود که البته به دلیل حل شدن مسائلشان نیست و علت این است که یکی از طرفین آنقدر خسته شده که دیگر حوصله گفت و گو و مباحثه و امیدی به حل مسائل ندارد.
خیلی وقت ها کم شدن گفت و گو میان زن و شوهر، نشانه ای از پایان عشقشان است و اینکه دلبستگی ای به زندگی شان ندارند و دلیلی برای بحث و قبولاندن نظرشان به دیگری و ابراز عقایدشان نمی بینند چون روابط عاطفی شان کم شده. برخی اوقات یکی از طرفین به عمد میزان گفت و گو را کاهش می دهد و از این حربه برای کنترل طرف مقابل استفاده می کند.
مشکلات زیر یک سقف
اگر بیش از 6 ماه است که بر سر موضوعی بحث و جدل دارید و ازدواج و زندگی مشترکتان به چالش کشیده شده، اما هنوز حل نشده، احتمالا دیگر برای با هم حرف زدن دیر شده، اما زمان کمک گرفت از یک مشاور خانواده است. خیلی از مشاوران خانواده معتقدند حتی بعد از خیانت هم می توان زندگی مشترک را نجات داد؛ پس فکر نکنید مشکلتان بزرگ و غیرقابل حل است.
البته این کار نیازمند کار گروهی و تعهد زوج برای زنده کردن ارتباط از دست رفته شان است. بناکردن دوباره اعتماد و پیدا کردن راه هایی برای مدیریت احساسات دردناک، کلیدهای فرایند درمان هستند.بزرگ ترین خطر احتمالی که ممکن است زمان چنین صحبت هایی ایجاد شود، شکست شما در زندگی مشترک است. اگر احساس کردید
همسرتان در فضا و فاز دیگری است، شاید مجبور باشید با مشکلات روبرو شوید و از کنار آنها بگذرید. هرچند این کار آسیب زننده به نظر می رسد، بهتر است دوستانه از کنارش عبور کنید تا اینکه وارد تلخی توقعات انجام نشده و گفته نشده ای شوید که فقط مال شما هستند، نه همسرتان! مهم نیست نتیجه کار چه می شود، بخشنده باشید و باوقار از کنارش عبور کنید.