راز مراقبه ای که مولانا به آن پی برد
راز مراقبه مولانا
راز مراقبه چیست؟ پس از تمرینهای مراقبهای زیاد، ممکن است به تجربههای عرفانی دست یابند که طی آن خودآگاهی خویش را از دست میدهند و به احساسی از هستی که سرشار از هوشیاری وسیعتری است (بههر معنائی که باشد) دست مییابند مراقبه میتواند موجب تغییر در هوشیاری شود به زمانهای بسیار دور باز میگردد و در تمامی مذاهب بزرگ دنیا نشانههائی از آن بهچشم میخورد.
در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی است و تنها یک گناه، وآن جهل است در این بین ، باز بودن و بسته بودن چشم ها و گوش ها، تنها تفاوت میان انسان های آگاه و نا آگاه است نخستین گام برای رسیدن به آگاهی توجه کافی به پندار، گفتار و کردار است.
زمانی که تا به این حد از احوال ذهن ، جسم و زندگی خود با خبر شدیم، آن گاه معجزات رخ می دهند. در نگاه مولانا و عارفانی نظیر او زندگی ، تلاش ها و رویاهای انسان سراسر سرگرمی ست! چرا که انسان نا آگاهانه همواره به جست و جوی چیزی است که پیشاپیش در وجودش نهفته است! اما این نکته را درست زمانی می فهمد که به حقیقت می رسد! نه پیش از آن!
مشهور است که “بودا” درست در نخستین شب ازدواجش، در حالی که هنوز آفتاب اولین صبح زندگی مشترکش طلوع نکرده بود، قصر پدر را در جست و جوی حقیقت ترک می کند. این سفر سالیان سال به درازا می کشد و زمانی که به خانه باز می گردد فرزندش سیزده ساله بوده است! هنگامی که همسرش بعد از این همه انتظار چشم در چشمان “بودا” می دوزد، آشکارا حس می کند که او به حقیقتی بزرگ دست یافته است.
حقیقتی عمیق و متعالی. بودا که از این انتظار طولانی همسرش شگفت زده شده بود از او مپرسد: چرا به دنبال زندگی خود نرفته ای؟! همسرش می گوید: من نیز در طی این سال ها همانند تو سوالی در ذهن داشتم و به دنبال پاسخش می گشتم!
می دانستم که تو بالاخره باز می گردی و البته با دستانی پر! دوست داشتم جواب سوالم را از زبان تو بشنوم، از زبان کسی که حقیقت را با تمام وجودش لمس کرده باشد.
می خواستم بپرسم آیا آن چه را که دنبالش بودی در همین جا و در کنار خانواده ات یافت نمی شد؟! بودا می گوید: “حق با توست! اما من پس از سیزده سال تلاش و تکاپو این نکته را فهمیدم که جز بی کران درون انسان نه جایی برای رفتن هست و نه چیزی برای جستن!” حقیقت بی هیچ پوششی کاملا عریان و آشکار در کنار ماست آن قدر نزدیک که حتی کلمه نزدیک هم نمی تواند واژه درستی باشد!
چرا که حتی در نزدیکی هم نوعی فاصله وجود دارد! ما برای دیدن حقیقت تنها به قلبی حساس و چشمانی تیزبین نیاز داریم. تمامی کوشش مولانا در حکایت های رنگارنگ مثنوی اعطای چنین چشم و چنین قلبی به ماست او می گوید: معجزات همواره در کنار شما هستند و در هر لحظه از زندگی تان رخ می دهند فقط کافی است نگاه شان کنید.
او گوید: به چیزی اضافه تر از دیدن نیازی نیست! لازم نیست تا به جایی بروید! برای عارف شدن و برای دست یابی به حقیقت نیازی نیست کاری کنید! بلکه در هر نقطه از زمین و هر جایی که هستید به همین اندازه که با چشمانی کاملا باز شاهد زندگی و بازی های رنگارنگ آن باشید، کافی است! این موضوع در ارتباط با گوش دادن هم صدق میکند!
تمامی راز مراقبه در همین دو نکته خلاصه شده است “دیدن و شنیدن” اگر بتوانیم چگونه دیدن و چگونه شنیدن را بیاموزیم راز مراقبه را فرا گرفته ایم!
مراقبه مولانا
چون درآید نام پاک اندر زبان
نی پلیدی ماند و نی اندوهان
از درون خویش این آوازها
منع کن تا کشف گردد رازها
ذکر حق کن بانگ غولان را بسوز
چشم نرگس را از این کرکس بدوز
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
پنج مدیتیشن جادویی که زندگی شما رو دگرگون میکنه
چگونه مراقبه کنیم
مدیتیشن چیست؟
بالانس و افزایش قدرت ارتعاشی انرژی
روش های افزایش قدرت مانیه تیزم
دانستنی هایی در مورد مانیه تیزم…
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
درود بر عزیزی که این مقاله رو نوشته به خاطر حقیقت، زیبایی، سادگی مطلب و عدم تعصب در بحث ادیان
این نوشته ها متعلق به اوشو عزیز هست
کوتاه ، مختصر ، مفید
عالی بود عزیز
عشق راه حل همه چیز است . آلایا
ذکر حق کن بانگ غولان را بسوز…
نعمتی که تو این دنیا هست تو بهشت نمیشه پیداش کرد، به بهترین نحوهی ممکن باید از این نعمت استفاده کرد.