راههای خروج روح از بدن
خروج روح از بدن
ما انسان ها ۱۰۰ درصد انرژی خودمون رو برای دنیای مادی و تیپ زدن و پیری و جوانی و کار و زندگی خرج کردیم ، در صورتی که اگر بیایم این انرژی رو بین دنیای مادی و دنیای روح و بعد معنوی خودمون تقسیم کنیم پا بر تمام جهان های خدا خواهیم گذاشت و بهشت رو در همین زندگی الانمون به وضوح رویت میکنیم ، اما این کار لازمه ی زمان و تلاش و خود باوری و شناخت درست از خودمونه ، امروز ما تو این پست همه ی این هارو مرور میکنیم .
سفر روح:
وقتی ما حرف از سفر روح میزنیم یک جادوگری و کار غیر عادی نیست ، بلکه ما به دنبال رهایی از زمین مادی و پرواز به سوی عرش در همین زندگی هستیم .
نکته اول برای خروج روح از بدن :
شما باید این رو قبول کنین که دارای دنیایی درونی هستین ، باید این رو از همین الان به خودتون ثابت کنین که یک روح هستین ، از بندگان خدا هستی ، فنا ناپذیر هستین، و دارای دنیای درون هستین و همه چیز مادی نیست ، تو باید قبول کنی که حق انتخاب و فکر کردن و جستجو داری ، برای همینم هست که خداوند به تو اختیار رو اعطا کرده تا خودت انتخاب کنی که به سمت خدا بری یا شیطان که دشمن تو هستش.
اینجا برای تو سوال پیش میاد که چرا اصلا خدا شیطان رو آفرید : جواب اینه : مراتب جهان هایی که تو به عنوان یک فرد و یک روح قراره به اون ها پا بذاری بسیار زیاده ،شروع راه تو از این جهان که اسمش جهان فیزیکیه آغاز شده پس تو باید آفریدگار خودت رو بشناسی و حقانیت پروردگار بر تو ثابت بشه ، این که تو اونو بشناسی پس به جهان فیزیکی اومدی که اولین قدم تو به عنوان روح هستش ، اما نگران نباش ، در جهان های بالا خبری از انرژی منفی و شیطان نیست ، در این جهان شیطان هست تا خدا برای تو معنی پیدا کنه چون خدا در کنار شیطان برای تو معنی واقعی خودش رو پیدا میکنه ، خوبی در کنار بدی ، طعم خوب در کنار طعم بد ، و یک زیبایی در حال مقایسه با یک زشتی معنی پیدا میکنه ، پس باید به این جهان علت و معلول وارد میشدیم تا خودمون رو و خدای خودمون رو بشناسیم . تا اینجا به شما ثابت بشه که اون خداست و اون سر منشاء ما و زیبایی هاست.
نکته ی دوم برای خروج روح از بدن:
با خودت صادق باش !!! حقیقت رو قبول کن و در این جاده های گمراهی هی دنبال خودت نچرخ ، به هر دری نزن تا اشتباهات خودت رو توجیح کنی ، بلکه یک اصل رو پی بگیر ، اون اصل اینه : حقیقت رو قبول کن ، حتی اگر بیشترین ضربه رو به تو در دنیای مادی بزنه ، اون وقته که بعد معنوی خودت رو نجات دادی و خودت رو یک پله بالاتر بردی ، ما باید طوری زندگی کنیم که زندگی ما به جای دروغ سرشار از حقیقت و روشنی و صافی باشه ، و طوری باشیم که سر مشق همه باشیم نه نقطه ی اتهام همه . صداقت رو میشه با صادق بودن از همین الان شروع کرد و بعد از چندین ماه یک فرد صادق شد
.
نکته ی سوم برای خروج روح از بدن:
خدا همینجاست . به دنبال خدا در سرزمین های دیگر نگرد، کعبه و بت خانه بهانه است که ره گم نشود ، تو الان در منزل هستی ، پشت ال سی دی داری این مطلب رو میخونی ، شاید الان مادرت برای تو یک میوه بیاره و تو بخوریش و تموم شه بره ، اما ببین ، دقت کن ، حواست کجاست ؟ مادر برای تو میوه میاره ، مادر ، حس بین مادر و خودت رو ببین ، حس مادر فرزندی ، اون حاضره برای تو بمیره و تو حاضری برای اون خودت رو به هر آتیشی بزنی، سر منشاء این حس و محبت از کجاست؟؟؟ ، میوه رو نگاه کن، رنگ میوه ، میوه رو که خوردی یک لحظه به طعم میوه فک کن ، چه خوشمزه ست ؟!! چه هنرمندانه طعم سازی شده؟ خدا همینجاست ، در همین لحظه عبادت کن ، در لحظه یاد خدا باش و خدا رو ببین .
نکته ی چهارم برای خروج روح از بدن:
تو آن هستی . نباید خودت رو جدا از خدا بدونی یا خدا رو نقطه ی مقابل خودت ببینی . بلکه باید این رو از تمام وجود حس کنی که تو هم هم جنس خدا هستی و از خدا دور نیستی ، پس در هنگام عبادت و ذکر هات از خدا دور نباش ، تو با خدا در تلفیق و تعامل هستی ، فقط کافیه این رو بپذیری .
نکته ی پنجم برای خروج روح از بدن: در گیر مادیات نباش ، این به این معنی نیست که مادیات رو کنار بزنیم و رو به ریاضت کشیدن بیاریم ، بلکه زندگی کنین اما در گیر مادیات نباشین ، زیاده خواه نباشین و مادیات رو بشناسین که فانی هستند و مادی هستند . خسیس بودن ، پول دوست بودن ، برای پول هر کاری کردن ، زندگی رو در مال و اموال دونستن ، تیپ و ساعت آنچنانی رو شخصیت دونستن این ها همه درگیری های مادی هستند .
نکته ی ششم برای خروج روح از بدن: قانون طبیعت رو فراموش نکن . قانون این رو میگه : وقتی چیزی رو درخواست میکنین اون چیز به سمت شما میاد ، مگر اینکه خواسته ی قوی تری داشته باشین که باعث بشه خواسته ی قبلی شما شکسته بشه . مثال : شما امروز با خوندن این مطالب تصمیم میگرین کار خودشناسی رو پی بگیرین . این خواسته ی شماست ، خودشناسی به سمت شما حرکت میکنه ، اما بعد از چند روز شما خواسته ی قوی تر ی خواهید داشت ، مثال میخواین همه ی تلاشتون رو بکنین که با فلان آدم دوست بشین یا اینکه کنکور رو قبول شین ، پس خواسته ی خودشناسی کنار زده میشه چون انرژی کمتری داره .
نکته ی هفتم : بیشتر درگیر دادن باشیم تا گرفتن ، این یعنی اینکه بجز تلاش هایی که برای معاش روزانه خودمون انجام میدیم نباید برای خدمات و دعاهامون که برای خلق انجام میدیم از خدا طلب پاداش کنیم ، مثال ذکر بگیم برای حل فلان مشکل ، نماز بخونیم برای بهشت ، دعا کنیم برای ثواب ، پس جای عشق به خداوند کجاست ؟ فکر کردین چرا رابطه ی ما سر نماز با خدا سرده ؟ چون رابطه ی ما عشق نیست بلکه تجارته با خداست ، البته از نوعی که خود ما از روی غرور نمیخوایم این حقیقت رو قبول کنیم ، پس بیایم حقیقت رو قبول کنیم . این همون نکته ی دوم بود . پس تجارت رو کنار بذارین و بی درخواست ببخشین ، در این صورت همه چیز به سمت شما خواهد آمد .
نکته ی هشتم برای خروج روح از بدن: تو مالک هیچ چیز نیستی . این رو نباید فراموش کنین ، شما اگر زمینی ، ملکی ، ساختمانی ، ماشینی ، خانواده ای یا فرزندی دارین ، نباید حس کنین که اینها مال شما هستند ، درسته زمین و ملک به اسم شماست اما همه ی اینها بعد از مرگ شما در این دنیا باقی میمونن ، پس تمام این ها رو یک محبت بدونین ، محبتی از جانب خدا برای شما ، این فکر عشق و معنویت رو به شما میده .
نکته ی نهم برای خروج روح از بدن: نفسانیات پنج گانه شما : شهوت ، خشم ، وابستگی ، طمع و خود پرستی می تونن باعث درون گرایی شما بشن و شما رو در یک فضای بسته قرار بدن. این بدترین دام برای شماست ، که میتونه تمام تلاش هاتون رو از بین ببره .
نکته ی دهم برای خروج روح از بدن: جاودانگی ، برای رسیدن به جاودانگی باید دائما نثار کنیم بدون اینکه چشم داشتی برای بازگشتن داشته باشیم ، در این صورت به جاودانگی میرسیم ، شاید بگین اینطوری نمیشه که این یعنی احمق بودن ، اما دقت کنین ، ما نمیخوایم اهل دوز و کلک باشیم ، یا کار خیری نکنین ، یا وقتی میکنین هیچ درخواستی از طرف مقابل و خدا نداشته باشین ، همونطوری که خدا در قبال بخشش هاش چیزی از ما نخواسته ، این دقیقا راهی هست که حضرت علی پیش گرفت ، شب و روز بخشید و از لحاظ معنوی به تمام عوالم خدا دست پیدا کرد و هنوز هم در بیداری و خواب های ما جاودانه مونده .
نکته ی یازدهم برای خروج روح از بدن: آرزو ، آرزو برای مسائل مادی و دنیوی باز نقش دیوار رو برای ما داره ، شما میخواین رو به عرفان و خدا شناسی بیارین اما همیشه دارین تلاشی برای رسیدن به یک آرزو میکنین ، مثال آرزو دارین فلان ماشین رو بخرین ، یا به فلان مرتبه تو شرکت برسین ، همین شما رو محصور به جسم میکنه ، اما حقیقت امر رو هم نگاه کنین ، تمام مراتب دنیوی ، بهترین ملک ، بهترین ماشین ، نهایتا برای یک ماه جذابیت دارن ، در مراتب دنیوی نقطه ی آسایشی وجود نداره ، هر چی مال و اموال تو بیشتر باشه و هرچی منبع های در آمدت بالاتر بره درگیری های فکریت بیشتر و بیشتر میشه و بیشتر و بیشتر درگیر جسم و مادیات خواهی شد . تلاش برای دنیا بد نیست اما نباید وابستگی فکری و جسمی به اون تلاش و هدف تلاشتون داشته باشین.
نکته ی دوازدهم برای خروج روح از بدن: عجله نکن ، این نکته رو با شعری آغاز میکنم
آب دریا را اگر نتوان کشید ، هم به قدر تشنگی باید چشید . این به این معنی هستش که حقیقت خداوند مانند یک دریا میمونه ، ما نمیتونیم کل این دریا رو بشناسیم و تمام اون رو درک کنیم ، اما میتونیم به اندازه خودمون از دریا برداشتی داشته باشیم . در مسیر شناخت خدا هم همینه ، شما نباید با عجله و دستپاچگی بیاین تو این مسیر یک ماه شب و روز مراقبه و عبادت کنین تا به سیر و سلوک برسین ، در این صورت هیچ پاسخی دریافت نمیکنین ، چون این مسیر مسیر اعتداله ، حرکت با سرعت بالا امکان تصادف شدید رو به همراه داره ، شما یک ماه شب و روز پی گیر سفر روح میشین بعد که به جواب نرسیدین میزنین زیر همه چیز و نا امید میشین . در این مسیر باید با آرامش حرکت کنین ، همه چیز رو ببینین و نکات رو رعایت کنین بعد از مدتی نچندان دور هدف خود به خود محقق میشه .
نکته ی سیزدهم برای خروج روح از بدن: برای هر کسی باز گو نکن . عده ای از آدم ها هستن که دوست دارن هر کسی رو دیدن سریع بحث راه بندازن و همه رو بر انداز کنن ، مثال شما میخوای به سفر روح برسی و داری واسه این امر تلاش میکنی ، حالا تو فامیل و اطرافیان هر کسی رو میبینی میگی آره میخوام به خدا برسم و اساتیدی هستند و روح هایی هستند و من میخوام برم به آسمون ها و …. اینجاست که همه فکر میکنن شما یا خل شدین یا دیوونه شدین ، حق هم دارن فکر کنن ، اونا تا الان تو نخ مد لباس و کتاب و دنیا و این جور مسائل بودن ، اونا نرفتن جهان رو از دید روح ببینن و دنیای درون ، بلکه رفتن کتابی بخونن و از اون کتاب دنیا رو ببینن ، مسیر اون ها غلط نیست ، مسیر ماهم غلط نیست ، اما با هم هم مسیر نیستیم ، حالا اینجاست که تمام افراد سعی مکینن شما رو که مسیری درونی دارین به سمت خودشون که مسیری نوشتاری و بیرونی دارند سوق بدن ، وقتی ۱۰ نفر به شما اینجور حرف هارو بزنن اونجاست که دیگه اون ها موفق شدند به هدفشون برسن و این شما هستید که شکست میخورین .
نکته ی چهاردهم برای خروج روح از بدن: قوی باش و تسلیم نشو ، ما علاقه مند به این هستیم که دلیل عدم موفقیت خودمون رو گردن خدا یا شیطان بندازیم ، وقتی به جایی نمیرسیم میگیم خدا خواست ، یا اینکه شیطان نذاشت و وسوسه ام کرد ، این رو ما به خودمون تلقین کردیم که سریع در برابر مشکلات تسلیم شیم و ضعیف باشیم و در آخر با یک حرف قسمت نبود از هدفمون دست بکشیم ، بعد از چند وقتم میگیم خدایا من خواستم به تو برسما اما تو نخواستی و نذاشتی ، اما وقتی پیروزی به دست میاریم میگیم خودم خواستم رسیدما ، این غلطه ، تو دارای دنیایی هستی ، دنیایی درونی و بیرونی ، میتونی اونو خودت بسازیش ، میتونی کسی باشی که تا به هدف نرسیده عقب نکشه ، میتونی کسی باشی که به هیچ عنوان شیطان نتونه گمراهش کنه ، اما چون خودت رو با این جمله که من نمیتونیم هیپنوتیزم کردی پس تا ابد نخواهی تونست به هدف های معنویت برسی ، بلکه همیشه ۲ ماه تلاش میکنی و سریع باز عقب میکشی و این تا آخرت ادامه خواهد داشت . پس قوی باش ، خودت رو بشناس ، تسلیم نشو و عقب نکش .
نکته ی پانزدهم برای خروج روح از بدن: جذابیت ، با خودت صادق باش ، حقیقت رو منشاء قرار بده و با خودت رو راست باش ، اکثر ما انسان ها برای دیدن جذابیت سفر روح و پرواز روح و دیدن جهان های دیگه پا در این مسیر میذاریم ، اگه هدفت از خوندن این مطالب اینه بهتره همینجا با خودت رو راست باشی و عقب بکشی ، یا اینکه هدف خودت رو تغییر بدی و برای شناخت خدا و عظمت وجود خودت پا به عرصه عرفان بذاری .
نکته ی شانزدهم برای خروج روح از بدن: کلام حقیقت ، وقتی حرف یا کلام حقی رو ما از کسی میشنویم ، این عادت رو داریم که شروع به بر انداز شخص گوینده میکنیم ، این کار اشتباست ، بلکه کلام حقیقت رو دریافت کنید و به کار ببندین ، چون اگر به گوینده توجه کنین و گوینده کلام برای شما مهم باشه این خودش شخصیت پرستی محسوب میشه و شما رو از درک حقیقت دور میکنه.
نکته ی هفدهم برای خروج روح از بدن : اول انتخاب بعد حرکت ، ابتدا به خوبی بگردید و مسیر مناسب رو پیدا کنید و وقتی وارد مسیر شدین اون رو ادامه بدین بدون اینکه بخواین هی سرک در ادیان یا آیین های دیگه بکشین . ما عادت کردیم ابتدا بدون بررسی وارد مسیر و طریقتی میشیم و بعد از مدتی سریع هم از مسیرمون عقب میکشیم . مثال من سریع وارد بحث سفر روح میشم و بعد از مدتی میام به این فکر میکنم که پس اسلام غلطه ؟ چرا بودا این و میگه و این دین اونو میگه ؟ بعد هی خودم رو درگیر این گفته ها میکنم و از اینجا مانده و از اونجا رونده میشم ، آخرشم به هیچ جوابی نمیرسم ، شما بخواین در ادیان و مسیر ها و طریقت ها جستجو و مقایسه انجام بدین ۵۰ سال هم این کارو ادامه بدین بی فایدست ، چون ذهن رو پر از اطلاعات متناقص کردین و آخرش هم هیچی به هیچی ، در صورتی که باز یک اصل رو فراموش کردین ، خداوند چیزی متفاوت از ذهن ماست ، خدا برای تمام مسیر ها و ادیان خدایی میکنه ، خدا فقط خدای دین اسلام نیست ، بلکه خدای دین مسیح و طریقت های دیگه هم هست ، پس اول انتخاب بعد حرکت .
نکته ی هجدهم : عبادت ، عبادت یکی از اصل هاست ، عبادت های متفاوتی داریم ، نماز ، ذکر ، راز و نیاز ، رفتن در طبیعت و شکر خدا رو گفتن ، کمک به خلق و … اما عبادتی که به طور مداوم باشه و باعث رشد باشه به نظر من نماز و ذکر بهترین نوع عبادته ، عبادت در سفر روح های شما مانند سوخت میمونه ، عبادت بیشتر برابر با سفر روح با مدت زمان بیشتر .
نکته ی نوزدهم برای خروج روح از بدن: پاکی و صداقت و خیر اندیش بودن برای تمام خلق . حتی دشمن ، و نداشتن کینه نسبت به هیچ انسانی .
نداشتن روز مره گی و مشغله فکری، تا اونجایی که میتونین کاری کنین مشغله فکریتون بالا نره ، با مشغله فکری بالا تلاش برای سفر روح بی معنی میشه ، حتی خواب ها هم دچار دوگانگی میشن ، چون نقش درون و بعد معنوی در زندگی به صفر میرسه.
نکته ی بیستم و آخرین نکته : تمرکز و یا مراقبه ،
ابتدا تمرکز :شما در کنار همه این نکات شبی ۱۵ دقیقه قبل از خواب در اتاقی تاریک بشینین و یک شمع کوچک یا یک لامپ ال ای دی کم نور روشن کنین ، بعد به مدت ۱۵ دقیقه به اون نور خیره بشین و سعی کنین فکری نکنین ، با یک ارامش خیال به اون نور خیره بشین و حتی پلک هم نزنین ، بعد از مدتی نگاه کردن به نور ، اطراف نور کج و ماوج میشه ، کاری کنین این تغییر اشکال هم نتونه تمرکز شما رو برای نگاه کردن به مرکز نور به هم بزنه ، این کار رو هر شب به طور مداوم انجام بدین ،
انجام مراقبه :
برای مراقبه میتونین به طوری که راحت هستین ، ترجیحا چهار زانو در مکانی که رو به منظره یا آسمان هست بشینین و با نام های خدا و هر جمله ای که لایق خدا میدونین دل و جان و روح خودتون رو صفا بدین .
انجام مراقبه و تمرکز بسیار بسیار مهمه .
از اینجا به بعد دیگه باید صبور باشین ، هر چند روز یک بار نکاتی رو که اینجا گفته شده رو مطالعه کنین ، در زندگیتون به کار ببندین ، هر چقدر صاف تر و خوب تر بشین زود تر به هدفتون میرسین ، صبور باشین و برای سفر روح این کار هارو انجام ندین، بلکه برای خودشناسی و خدا شناسی این کار هارو انجام بدین ، به خداتون عشق بورزین و اونو به هر زبونی که راحت ترین پرستشش کنین و بشناسینش .
بعد از این ها با انجام نکات بالا بسته به حالات درونی شما و نوع عملکرد شما به طور حتم خواب هاتون دچار تغییرات فراوانی میشه ، روشن تر میشه ، معنوی تر میشه ، اینجاست که باید هر شب یک درخواست رو قبل از خواب روی زبون بیارین ، این جمله رو : خدایا من بی تو هیچ هستم ، من به کمک تو احتیاج دارم ، من رو به خودت برسون که من از تو هستم . هر خواسته ی دیگری هم که دارین به صورت خیلی خودمونی با خدا در میون بذارین ، و باز هم تاکید میکنم نخواین بعد از یک هفته مانند شمس تبریز طی الارض کنین ، عجلتون چیه ؟ شما ابتدا خواب هاتون روشن میشه ، بعد در خواب هدایت میشین ، بعد در خواب سفر روح میکنین و بعد سفر روح واقعی برای شما محقق میشه .
شبا قبل از خواب به خودتون نگین روح من از بدنم خارج شو ، یا اینکه در مراقبه بگین روح من پرواز کن ، از این خبرا نیست ، بلکه شما فقط باید تمام نکات رو رعایت کنین ، هر روز بهتر و انسان تر بشین و فقط نظاره گر پیشرفت خودتون باشین و هیچ درخواست بی جایی از خدا نکنین ، هر شب بگین پس سفر روح کو ؟ چرا سفر روح نمیکنم ؟ همه این ها باعث میشه سفر روح شما به تعلیق بیفته ، بلکه در بیداری هوشیار و درست کار باشین و در زمان خواب نظاره گر صدای درونتون باشین ، روح شما وقتی توسط اساتید خواب به خوبی با دنیای درون اشنا بشه و تجربیات لازم رو کسب کنه اون وقته که به عنوان مثال شبی خوابیدید و یک دفعه احساس میکنین فشار خاصی روی بدنتون احساس میشه ، بعد کم کم از بدن جدا میشین و به سفر روح واقعی میرسین ، شما تا قبل از سفر روح شخصیتون فقط باید نکات رو رعایت کنین و نظاره گر صدای درون و راهنمایی های درون که از طریق خواب و رویا و اساتید به شما میشه باشین ،
شما بتونین تعادل رو بین جسم و روح خودتون برقرار کنین روح خودش به پرواز در میاد و نیازی به حرف زدن زبانی نداره .
امکان داره این روند ۶ ماه ، یک سال یا بیشتر طول بکشه ، کمتر از این هم توقع نداشته باشین ، چون شما دارین بزرگ ترین کار دنیای درون رو انجام میدین و دارین به عرفان میرسین ، قدم در این راه فقط اسمش سفر روح نیست ، بلکه اسمش عرفان ، خودشناسی ، خدا شناسی و پرواز به سوی عرشه . روح شما با حرف شما از بدن خارج نمیشه ، بلکه اون هر شب آرزو داره از بند ذهن جدا بشه و پرواز کنه ، پس عجله نکنین ،
دیدگاهتان را بنویسید