راهی برای حل کرد اختلاف خانواده ها
ساز زندگی مشترکشان را کوک کنند. در این موقعیت بغرنج و خواستههای عجیب و غریب، احتمال چالش با خانواده همسر امری حتمی است، اما سوال اینجاست اختلاف با خانواده همسر از کجا نشات میگیرد و با آن چه باید کرد؟نسرین صفری، مشاور خانواده در چاردیواری ضمیمه روزنامه جام جم نوشت: جامعه سنتی ما در حال گذار به مدرنیته است، همه چیز تغییر کرده است، دیگر هیچکس مثل سابق نمیاندیشد و رفتار نمیکند.
زوجهای جوان امروزی به دنبال استقلال هستند و بیش از هر چیز به آن اهمیت میدهند، اما از طرفی دیگر پدر و مادرها همچنان دوست دارند با قوانین نانوشته روزگار خود با عروس و دامادشان رفتار کنند و جالبتر آن که متمایلند فرزندانشان نیز چون جوانی خودشان به سبک والدینشان، ساز زندگی مشترکشان را کوک کنند.در این موقعیت بغرنج و خواستههای عجیب و غریب، احتمال چالش با خانواده همسر امری حتمی است، اما سوال اینجاست اختلاف با خانواده همسر از کجا نشات میگیرد و با آن چه باید کرد؟
ازدواج و تلاقی فرهنگهای متضاد
1 ـ ما همیشه برای هر کاری، خودمان تصمیم گرفتهایم، روی پای خودمان ایستادهایم، فکر کردهایم و انتخاب کردهایم، حالا روش شما را نمیفهمم این یعنی چی باید با پدرم مشورت کنم، مگر خودت عاقل و بالغ نیستی مگر استقلال فکری نداری…
چطور اختلافات با خانواده همسر را حل کنیم؟
هر خانوادهای به نوبه خود یک دولت کوچک است با روش خاص خود، با قوانین منحصربهفرد، با شیوههای تربیتی و شیوههای مقابلهای ویژه در برخورد با مشکلات.به یقین طبیعی است وقتی اعضای دو خانوادهای که قوانینشان از زمین تا آسمان با هم متضاد و متفاوت است بخواهند با هم وصلت کنند، مشکلاتی ایجاد شود؛ مثلا در خانوادهای که حمایت و پشتیبانی در نهایت است و در خانوادهای دیگر استقلال و فردگرایی بسیار مورد تاکید است، بیتردید تلاقی این دو سیستم متضاد بسته و باز مشکلاتی را موجب میشود که دامن هر سه خانواده را میگیرد. هم خانواده دو نفره و هم خانواده همسران درگیر مسائلی میشوند که شاید پیدا کردن نقطه اشتراکی کوچک بین آنها مانند جستجوی لنگه کفش در بیابان است.
وقتی مدیریت جا خالی میدهد
2 ـ هنگام بروز اختلاف، همسرم با من که حرف میزند طرف مرا میگیرد و مادرش را متهم میکند و وقتی با مادرش حرف میزند طرف او را میگیرد و مرا گناهکار میداند، تنها به این دلیل که میخواهد دعوا را ختم به خیر کند…سامان دادن رابطههای دو خانواده با عضوهای جدید که همان عروس و داماد هستند، بیهیچ تردیدی به عهده پسر و دختر جوان خانوادههاست، گاه پسران و دختران از سر ناآگاهی و بیتجربگی و گاه به تقلید از سبک زندگی دیگران یا تحتتاثیر گفتهها و شنیدههایشان، سعی میکنند
از همان روز اول گربه را دم حجله بکشند، تنها به این گمان اشتباه که شاید امنیت زندگی مشترکشان را تضمین نمایند و مصائب زندگی اطرافیانشان را تجربه نکنند، به همین جهت با همسرشان وارد بحث میشوند و برای تکمیل شناخت وی از اعضای خانوادهاش شروع به ذکر وقایع و حقایقی میکنند که شاید بیان آنها و دانستن آنها چندان لازم و ضروری نیست
و به این ترتیب با ذهنیتی از پیش تعیین شده فرد جدید را با خانوادهاش آشنا میکنند.اگرچه عکس این حالت نیز ممکن است، عضو جدید به گونهای به خانواده معرفی میشود که چندان مناسب و مساعد نیست و اینچنین است که بذر کاشته در دوران آشنایی چند سال بعد بارور و تنومند میشود و بستری برای جنگ پایانناپذیر فراهم میکند، جنگی که شاید جوان ما هرگز فکرش را هم از سر نگذرانده بود.
اگرچه گاهی نیز عدم مدیریت روابط درون خانوادگی بعد از شروع زندگی مشترک استارت زده میشود و زوج جوان با باز کردن پای دخالت والدین به زندگیشان مشکلاتی را به وجود میآورند و این ماجرا زمانی جالبتر میشود که آنان برای حل مسائل پیش آمده مجبور به بیان سخنان متضادی به دو طرف دعوا میشوند که این روش اشتباه، نهتنها مشکلی را حل نمیکند بلکه بر تندی آتش برافروخته شده میان آنان نیز میافزاید.
قضاوتهای سوگیری شده
3 ـ من حاضر به دیدار مادرزنم که هیچ، باجناقم هم نیستم، از قدیم گفتهاند ژِیان ماشین نمیشه باجناق فامیل نمیشه، پدرم هم همیشه تعریف میکرد که چقدر از باجناقهایشان لطمه دیده است، من علاج واقعه پیش از وقوع آن میکنم… برخی از افراد هنوز بر حسب شنیدهها و دیدهها یا قالبهای فکری و باورهای قدیمیشان، نگاه متعصبانه و سوگیرانه نسبت به اقوام همسرشان دارند و رابطه خود با آنان را بسان کارد و پنیری میبینند که هرگز شایسته نیست کنار هم قرار گیرند. رابطه نهچندان شیرین مادرشوهر و عروس و داماد و مادرزن یا باجناقها و جاریها داستانی قدیمی است که موجب حساسیت برخی از افراد شده و موجب تیرگی روابط آنان میشود. این ذهنیتهای از پیش تعیین شده را از بین ببرید و افراد را براساس شخصیت و عملکردهایشان قضاوت کنید.
رابطههای بیحد و مرز با خانواده
4 ـ همسرم مدام دوست دارد با خانوادهاش باشد و با آنها رفتوآمد کند. همین مساله هم من و هم خانوادهام را ناراحت میکند و مدام بر سر این مساله با یکدیگر مشاجره میکنیم.چگونگی ارتباط با خانواده همسر یکی از مهمترین عوامل موثر در بروز اختلافهای جدی و درگیریهای خانوادگی است. رابطههای نامحدود و تعریف نشده با خانواده یکی از همسران میتواند سر منشأ اختلاف میان زن و شوهر شود.
شایعترین الگوهای رابطه با خانوادههای همسران که منجر به بروز اختلاف میشوند، عبارتند از:
عروس و دامادهای چترانداز
دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه زوجها با خانوادههایشان، یکی از مهمترین دلایل بروز اختلافهاست. برخی از زوجین بویژه آنهایی که تازه به خانه بخت رفتهاند، هر روز از ساعت مشخصی تا پایان شب و گاه حتی چند روز به طور شبانهروزی به خانه پدری خانم یا آقا میروند و فارغ از همسر و زندگی متاهلی چون دوران مجردی با خانوادههایشان روزگار سپری میکنند؛ سبکی از زندگی زناشویی که نهتنها مفید نیست، بلکه مضر است. این روش زندگی، گاه بیانگر وجود اختلاف و مشکلات بین زوج است و از همه مهمتر آن که این زوج نمیتوانند بدون حضور اطرافیان، زندگی دو نفرهای را تجربه کنند. بیشک وقتی زندگی زناشویی زوج بدون دغدغه و مشکلات ارتباطی و عاطفی باشد، زن و شوهر برای بودن در خانه خود و در کنار هم بودن لحظهشماری میکنند.
مهمانان ناخوانده
بسیار محتمل و متداول است که پدر یا مادر یکی از زوجها به دلیل کهولت سن و تنهایی، برای مدتی طولانی با فرزندانشان زندگی کنند، اما گاه والدین بیهیچ دلیل موجهی تنها به صرف محبت زیاد، اختلاف با همسر، به بهانه دیدار نوه یا هر مساله دیگری، به مدت بسیار طولانی در خانه فرزندشان سکونت میکنند و حتی گاهی برادر، خواهر یا یکی دیگر از بستگان درجه اول یکی از طرفین که سرباز یا دانشجوست، به عنوان مهمان در منزل زوج میمانند. زیاد ماندن یکی از اعضای خانواده طرفین در خانه زوج، به مرور زمان مسالهساز خواهد شد و باعث بروز اختلاف و آسیبهای بسیار جدی بر زندگی خصوصی زناشویی میشود.
مکالمات تلفنی مکرر و طولانیمدت
تماسهای مکرر تلفنی و صحبتهای طولانیمدت با اعضای خانواده، روشی است برای برون رفت زن و شوهر از تنهایی. در تماسهای تلفنی متعدد، قطعا موضوع صحبت چیزی جز گزارش دادن یا بازگو کردن مسائل روزمره و خصوصی زندگی به دیگری نخواهد بود و این دقیقا عاملی است که باعث میشود پای دیگران به حریم خصوصی زندگی زوج باز شود.
فاش شدن رازهای خصوصی زندگی کمترین لطمه این گونه از گفتوگوهاست که نهتنها باعث احساس ناامنی در همسر میشود، بلکه موجب قوت این تصور اشتباه در ذهن وی نیز میشود که همیشه فکر کند در تمامی تصمیمگیریهای زندگیاش ردپایی از افکار خانواده همسرش موجود است. همین مساله کوچک و پیش افتاده باعث خواهد شد فرد بناچار سکوت کند و از بیان مطالبی در خانه امتناع نماید که این خود باعث دوری زوج از یکدیگر و بروز اختلاف بین آنها خواهد شد.
رسم و رسوم دست و پا گیر
5 ـ مادر و خواهر همسرم میگویند: تو آداب و رسوم نمیدانی، احترام کردن بلد نیستی، ما رسم داریم در مهمانیمان حداقل دو مدل غذا میگذاریم و تا بزرگتر هم دست به غذایی نزده کوچکترها حق دست درازی به دیگر غذاها را ندارند، تو چرا بیتوجه به بزرگتر مجلس و مهمانها از همان ابتدا مشغول به خوردن دسرها شدی؟
باب شدن رسمهای سخت و بیاساس یکی از بدترین آفات روابط فامیلی است و همیشه نیز عاملی برای گرفتار شدن در تکلفات و مشقات زیادی است تا جایی که گاه باعث میشود برخی از افراد عطای آن را به لقایش ببخشند و ترجیح دهند هیچ رابطه و رفت و آمدی در کار نباشد، ولو آن که حسرت آن را برای همیشه در دل داشته باشند و دوست داشته باشند در معیت دیگران لذت ببرند و خوش باشند و صفا کنند.
تحمیلکردن راه و رسم زندگی به زوج
6 ـ مادر همسرم به بهانههای مختلف مدام در خانه ماست هر روز حرفی میزند و سبکی از زندگی را برای ما معرفی میکند، همیشه میگوید: «من چند پیراهن بیشتر از شما پاره کردهام، از من بپرسید که چطور باید زندگی کنید بالاخره من تجربه زندگی مشترک داشتم و خیلی چیزها را بیشتر از شما میدانم…»برخی از والدین به بهانه بیتجربگی زوج جوان، مدام به زندگی فرزندانشان سرک میکشند و آنها را وادار میکنند به سبک آنها زندگی کنند
یا زندگیشان را چون خودشان مدیریت و سازمان دهند و بدتر آن که گاهی نیز سعی میکنند تازهوارد خانهشان را عادت به پیروی از ارزشهای خانوادگیشان کنند.گاهی والدین، به هیچ قصد و نیت بدی و بدون اینکه بخواهند زندگی فرزندشان را به هم بریزند، روشها و راهکارهایی به آنان پیشنهاد میدهند که بیشتر عاطفی است تا منطقی و گاه به موجب همین تدابیر هیجانی، زندگی فرزندان تا مرحله جدایی نیز پیش میرود، اما سوال اینجاست
دختر و پسری که راه و رسم زندگی نمیداند، چرا باید ازدواج کند، و چرا نباید این آموزشها را ببیند و بعد ازدواج کند؟همزیستی یا حضور پررنگ والدین در زندگی زوج حاصلی جز نفرت و کینه طولانیمدت نخواهد داشت. بهترین مشاور در هر زندگی زناشویی کسی نیست جز خود فرد و همسرش. بیگمان در دنیای امروز دختران و پسران بیش از پیش راه و رسم زندگی مستقل را آموختهاند اگرچه در ابتدای راهند و نابلد راه.
دخالت خانوادهها در امور اقتصادی زوج
7 ـ همسرم از حق مسلم من و فرزندم میگذرد، اما همیشه سعی میکند مایحتاج خانوادهاش را فراهم کند، هر بار معترض به این مساله میشوم میگوید: «مادرم هست نمیتوانم نسبت به او بیتفاوت باشم»، جالب است بدانید اگر چیزی برایم بخرد مادرش در اولین برخورد به من میگوید: «آیا لزومی داشت فلان چیز را تهیه کنی، پسر بیچارهام را به زحمت بیندازی!»دخالتهای والدین یکی از طرفین در مدیریت اقتصادی باعث شکست احتمالی زوج در زندگی میشود حتی اگر این دخالتها خیرخواهانه باشد و نیت سوئی به همراه نداشته باشد، اما با این حال در اکثر مواقع مشکلآفرین است و ممکن است باعث برهم خوردن زندگی زوج و حتی طلاق شود.
امان از وابستگیهای شدید به خانواده
8 ـ باید ببینم مادرم چه میگوید، اگر به او نگویم و این کار را انجام دهم ناراحت میشود، خودت میدانی من طاقت ناراحتی مادرم را ندارم…وابستگیهای افراطی فکری، عاطفی و مالی به خانواده، معمولا مشکلات عجیب و غریبی را در برخورد با خانواده همسر به وجود میآورد. وابستگی یک یا هر دو طرف به خانوادههایشان مشکلساز است و باعث میشود دو طرف به بیراه بروند و به جای سر و سامان دادن به خانواده خود، برای برقراری رابطه با خانوادههایشان درصدد رقابت با یکدیگر برآیند.
افراد خودشیفته همیشه حاضر در صحنه
9 ـ پدر همسرم، خود را فردی قوی و بسیار عاقل میداند، همیشه به فرزندانش امر و نهی میکند چنان که گویی هیچگاه اشتباه نمیکند. آنقدر فرد مسلط و زورگویی است که هیچکس حق بیان حرفی در مخالفت با او را ندارد، همسرم من هم از ترس پدرش، همیشه مرا به سکوت دعوت میکند، ما استقلال فکری، عاطفی و مالی نداریم و این مساله باعث آزار من میشود…گاهی در خانواده یکی از زوجین، فردی وجود دارد که فقط به خواستهها، انتظارات و ایدههای خود میاندیشد و بدون هیچ توجهی به احساسات، عقاید، عواطف و علایق، زوج را وادار به اجرای خواستههایش میکند. معمولا افراد خودشیفته و خودمحور با القاء تفکرات خویش به دیگران سعی در کنترل دیگران دارند، تفکرات کاملا مغایر و ناسازگار با سبک زندگی زوج منجر به ناسازگاری شده و آنان را به بیراهه میکشاند.
شکستن حریمهای عاطفی
10 ـ نمیدانم چرا مادرت راجع به همه چیز و همهکس میداند و میفهمد، اما در قبال من مثل یک آدم ساده است و طوری برخورد میکند که انگار هیچ درکی از مسائل ندارد، او به من توهین میکند، اما نمیداند اول از همه به خودش توهین کرده است و…معمولا هر فردی همسرش را فردی مستقل از خانوادهاش میبیند، اما این در حالی است که او به خاطر سالها زندگی با خانوادهاش نمیتواند منکر رابطه عمیق عاطفی و حساسیت خود نسبت به آنها شود؛ به همین دلیل با مشاهده کوچکترین انتقادی راجع به خانوادهاش برافروخته شده و واکنش نشان میدهد؛ چرا که اعتراض همسر، گله و شکایت و انتقاد از عامل شکلگیری شخصیت فرد معنا میشود که تحمل این واقعیت را برای او سخت و دشوار میکند.
فرهنگهای متفاوت
هر خانواده در رشد و پرورش فرزندانش راه و رسمی دارد. بسیاری از اعتقادات، باورها، عادتها، رفتارها و سبکهای زندگی از خانواده به ارث رسیده است. حتما این ضربالمثل قدیمی را شنیدهاید که «مادر را ببین و دختر را بگیر» این یعنی اثر والدین روی فرزندان نهتنها بسیار عمیق است، بلکه حتی پس از ازدواج نیز این اثرات ادامه دارد. خانوادههای سنتی فرزندانی پایبند به سنت تربیت میکنند و خانوادههای متجدد تمام تلاششان بر این است که فرزندانی شبیه خود تربیت کنند. حالا تصور کنید فرزندی که سالها با راه و روشی متفاوت زندگی کرده قرار است تمام زندگیش را با دیگری تقسیم کند. به نظرتان تا چند وقت میتواند دوام بیاورد و خودش نباشد یا تا چند مرتبه میتواند سوءتفاهمات پیش آمده میان همسر و خانوادهاش را مدیریت کند و هر بار توضیح دهد اتفاقات پیش آمده زیر سر تفاوتهاست و قصد و غرضی در کار نیست.
تفاوت طبقاتی
بسیاری از خانوادهها نسبت به تفاوت طبقاتی نگاهی منفی دارند، در حالی که تفاوت طبقاتی به خودی خود تفاوت تاثیرگذاری نیست، بلکه نگاه آدمها نسبت به این مقوله میتواند این تفاوت را چشمگیر یا تاثیرگذار کند. برخی گمان میکنند ثروتمند بودن در نهایت به مزایایی همچون تحصیلات، شغل خوب یا حتی ویژگیهای رفتاری مانند ادب، نجابت و وقار منتهی میشود، در حالی که شواهد و نمونههای زیادی در زندگی هر کدام از ما وجود دارد که نشان میدهد افراد با سطح درآمد متوسط یا حتی کم توانستهاند فرزندانی با شرافت و مسئولیتپذیر بار بیاورند؛ بنابراین اگر تفاوت طبقاتی میان دو خانواده، مانعی برای انتخاب است، به بررسی بیشتری برای تصمیمگیری نهایی نیاز است. بسیاری از کسانی که در زندگی از خود لیاقت نشان دادهاند و ما آنها را به عنوان انسانهایی موفق میشناسیم کسانی بودهاند که بدون پشتوانه خانواده و تکیه بر توانایی خویش مسیرشان را یافتهاند.
وصلتی برای دوستداشتن
وقتی به یک نفر بله میگویید و تصمیم میگیرید همسرش باشید، علاوه بر همسر بودن، عروس یا داماد یک خانواده بزرگتر میشوید و باید شریک غم و شادی آنان هم باشید. در صورتی که نتوانید با آنها ارتباط درستی داشته باشید اولین ضربه به رابطه خودتان و همسرتان وارد میشود. ممکن است همسرتان در دوراهیهای سختی برای انتخاب، میان شما و خانوادهاش قرار بگیرد و مجبور باشد قاضی ناخواسته میان شما باشد. حالا هر تصمیمی که بگیرد یک طرف را ناراحت و طرف دیگر را راضی کرده است. به نظرتان این وضع چقدر دوام میآورد؟ ضمن این که دوست داشتن فقط یک حس نیست بلکه امری پویاست که میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات در طول زندگی باشد.
فرزند آینده را دریابید
با تمام این تفاوتها برخی جوانان در نهایت تصمیم به ازدواج میگیرند، چرا که گمان میکنند مسیر زندگی آنها را سازگار خواهد کرد، در حالی که با ورود فرزندان دیگر فقط شما نیستید که باید با این تفاوتها کنار بیایید. معمولا فرزندان در چنین خانوادهای با روابطی از هم گسسته و مشکلدار مواجه میشوند، روابطی که آنها را دچار سردرگمی میکند. آنها در این شرایط نمیدانند آیا اجازه دارند پدربزرگ و مادربزرگشان را دوست داشته باشند؟ مبادا این علاقه سبب دلگیری پدر یا مادرشان شود؟ با بزرگ شدن فرزندان، زمانی که باید هویتی برای خویش انتخاب کنند، نمیدانند آیا با فرهنگ و باورهای مادر چالش کنند یا با فرهنگ و باورهای پدر. چنین موقعیتی بستری برای سرکشی، آشفتگی خانواده، از بین رفتن روابط صمیمانه و در نهایت عدم احراز یک هویت سالم برای نوجوان فراهم میآورد.
اصالت خانوادگی
تازگیها معیار اصالت و اصیل بودن باب شده و هر کس میخواهد دیگری را بسنجد از خانواده اصیلش سراغ میگیرد. اصطلاح دهانپرکنی است که انگار شامل تمام خصوصیات و ویژگیهای مثبت است. بسیاری از پسران و دختران هم داشتن خانواده اصیل را معیاری مهم برای انتخاب میدانند، اما براستی خانواده اصیل یعنی چه؟
حقیقت این است که در جامعه کنونی هیچ تعریف ثابت و دقیقی از اصالت وجود ندارد، چراکه هر کس با توجه به شرایط خود و عرف جامعه تعریفی برای اصالت دارد. برخی اصالت را ثروتمند بودن یک خانواده تعبیر میکنند حالا اگر این ثروت از نیاکان به ارث رسیده باشد که چه بهتر! برخی دیگر هم داشتن خانوادهای تحصیلکرده را معیار اصالت میدانند. عدهای نجیب و خوشنام بودن یک خانواده را در یک محله اصالت میدانند و عدهای دیگر مذهبی و معتقد بودن را.
اصیل در واژه به معنای اصل بودن و ریشه داشتن است. یعنی اگر به سادهترین شکل بخواهیم اصالت را معنا کنیم، اصالت اشاره دارد به داشتن یک پدر و مادر خوب و نه چیزی بیش از این، اما افراد زیادی برای توصیف یک خانواده از این واژه استفاده میکنند، فارغ از درست یا غلط بودن این تعابیر، وقتی معیاری مثل اصالت را مطرح میکنید و خواهان خانوادهای اصیل هستید روشن کنید که اصالت از نظر شما و خانوادهتان به چه ویژگیهایی اطلاق میشود و مراقب باشید مبادا دیگران را با خطکش خودتان بیاصالت بخوانید و در کنار خطکش خودتان حتما خطکش خداوند را هم در نظر داشته باشید که میفرماید: گرامیترین شما نزد من با تقواترین شماست.