عبور از نقطه سکون(باور شناور)
عبور از نقطه سکون(باور شناور) این بحث هم جنبه فردی دارد هم جنبه اجتماعی.
اصولا ذهن انسان محدود آفریده نشده و هیچ دیواری دور آن وجود ندارد مگر آن دیواری که ما با اطلاعات و باورهای خود دور آن می کشیم و آنرا محدود می کنیم. بدیهی است انسان بدون باور و عقیده نمی تواند زندگی کند چون باور به ما اطمینان برای کار کردن و پیش رفتن می دهد. اما همان باور اگر توقف و ایستایی داشته باشد چنان ما را محدود می سازد که از درک بسیاری مطالب و مقتضیات و پیشرفت بیشتر و توانایی تطابق با زمان ها و پدیده ها جدید باز می مانیم. یعنی همان واپس گرایی و نقطه رکود و تعطیلی.
بهمین دلیل است که موضوع باور شناور در عرفان زیاد مطرح می شود. معنی آن این نیست که دایما باورهای خود را تغییر دهیم. این بدین مفهوم است که حد و مرز و محدودیت برای آن قائل نشویم و راه را برای بیشتر فهمیدن و بهتر عمل کردن باز بگذاریم.(در مطلب معنی کلمه رند به آن اشاره شد).همه عرفا بر شناور بودن ذهن و انجام مراقبه و پرهیز از قضاوت و مقایسه و استتنتاج بدون آگاهی (کلیشه ای) تاکید کرده اند.
آنچه ما را محدود می کند فرهنگ محیطی ماست که ما را بخود شرطی کرده و ذهن ما را حصارکشی می کند. بدون فرهنگ هم نمی توانیم زندگی کنیم اما اگر فرهنگ ما هم مانند باور ما شناور و منعطف و تکامل پذیر باشد از محدودیت های دست و پاگیر رها شده و قابلیت پیشرفت پیدا می کنیم.
فرهنگ زاییده محیط است. بنابراین محیط خوب فرهنگ خوب تولید می کند. اگرچه سایر عوامل ژنتیکی- تاریخی-جغرافیایی- سیاسی و غیره دخیل بوده و تاثیرات زیادی دارند. مشکل اصلی اینست که فرهنگ با سایر عوامل مخلوط می شود. بطور مثال وقتی فرهنگ با مسلک و مذهب (که مقوله های جداگانه ای هستند) مخلوط می شود شناور بودن خود را از دست می دهد و در چارچوب زمان و مکان و سمبل و نشانه و شکل محدود می شود و اصطلاحا خطی و جبهه ای می شود.
هیچ فرهنگ و تمدنی در تقابل با فرهنگ و تمدن دیگر نیست. فرهنگ ها و تمدن ها می توانند بجای مقابله یا ستیزه به تکامل یکدیگر کمک کنند. سایر مقولات و تاثیرات نیز اگر به موازات فرهنگ حرکت کنند (بدور از اختلاط یا تقابل) نه تنها مضر نبوده بلکه به ارتقاء فرهنگ کمک می کنند.
بیشتر بخوانید: لحظه حال هدیه الهی
بیشتر بخوانید: زندگی در لحظه حال