متافیزیک چیست؟
متافیزیک چیست؟
متافیزیک یا علم مابعدالطبیعه؛ شاخهای از علم فلسفه است که به بررسی وجود و واقعیتهای بنیادین جهان میپردازد. افرادی که در این حوزه فعالیت دارند، بیشتر به موضوعاتی مانند جهان هستی، زمان، ذهن و ماده و مسائل مربوط به خدا و معنویت میپردازند. این حوزه، همچنان یکی از موضوعات موردبحث در فلسفه معاصر محسوب میشود.
متافیزیک شاخه ای از فلسفه است که بطور کلی به مطالعه هستی و طبیعت جهان هستی می پردازد. «متافیزیک» لغتی است یونانی و مرکب است از دو کلمه «متا» یعنی ما بعد و «فیزیک» یعنی طبیعت، و «متافیزیک» یعنی مابعدالطبیعه. فیزیک به معنای طبیعیات است در مقابل الاهیات و ریاضیات، و متافیزیک به معنای فلسفه امروزی، یعنی علمی که درباره موجود “بما هو موجود” بحث میکند
“بما هو موجود” یعنی فلسفه علم بحث در خصوص آثار و احکام هستی
متافیزیک را ریشهٔ فلسفه میدانند؛ بدین معنا که فیلسوفان نخستین عمدتاً به این حوزه از فلسفه میپرداختهاند.
مسائلی که در این شاخهٔ فلسفه مطرحاند را میتوان به سه دستهٔ اصلی تقسیم کرد:
- مسائلی که در بارهٔ چیستی خدا و هستی هستند؛ همچون هستیشناسی، وجود خدا و عدم وجود خدا
- مسائلی که در بارهٔ چیستی انسان هستند؛ همچون جبر و اختیار
- مسائلی که در بارهٔ چیستی جهان هستند؛ همچون ثبات و تغییر، و ذهن و ماده
متافیزیک در جست و جوی پاسخ به سؤالات زیر است:
- ماهیت واقعیت چیست ؟
- دنیا چگونه موجودیت پیدا کرده است؟
- مبدأ و خاستگاه خلقت چیست؟
- آیا عالم خارج از ذهن موجودیت دارد؟
- چگونه ذهن مجرد از ماده می تواند بدن مادی را تحت تأثیر قرار دهد؟
- اگر چیزها وجود دارند هدف آنها از موجودیت چیست؟
- آیا خداوند وجود دارد؟ یا خدایان؟ یا خدایی وجود ندارد؟
مابَعدالطبیعه یا متافیزیک یا متاگیتیک شاخهای از فلسفه است که به پژوهش دربارهٔ چیستی و کُنه وجود، زندگی و جهان به عنوان یک کل میپردازد. متافیزیک را ریشهٔ فلسفه میدانند؛ بدین معنا که فیلسوفان نخستین عمدتاً به این حوزه از فلسفه میپرداختهاند.
در اصل عالم هستی شامل ۱- عالم فیزیک (عالم ماده یا بعبارتی کثیف) که مصادیق آن در حوزه علوم تجربی از جمله فیزیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی مورد بحث قرار میگیرد ۲ – عالم متافیزیک (عالم پاک از ماده و آثار ماده) که مصادیق آن میتواند شامل مفاهیم ذهنی و انتزاعی باشد.
با ترکیب دو کلمه متا (بعد) و فیزیک (طبعیت)، متافیزیک شکل گرفته است که در بسیاری از کتابها به مابعدالطبیعه ترجمه میشود. این کلمه دارای رگههایی از فلسفه بوده و ارسطو در خصوص آن میگوید به دنبال اولین اصلها و علتها بودن هدف اصل متافیزیک است.
مجموعه نوشته ها یا تقریرات ارسطو که اکنون آن را با عنوان متافیزیک میشناسیم، از دیر باز تا کنون انگیزه سرگشتگیهای بسیار بوده است . برداشت های گوناگون و غالبا متضاد از آن، بخش چشم گیری از تاریخ اندیشه فلسفی را به خود مشغول داشته است . جای شگفتی نیست که تقریبا از اندکی پس از مرگ ارسطو تا کنون، تفسیرها و شرحهای بسیاری پدید آمده که همه آنها کوششهایی برای حل مسئله متافیزیک بوده است.
متافیزیک تاج فلسفه ارسطوست. اما از سوی دیگر، دشوارترین بخش فلسفه او نیز هست. پژوهش درباره متافیزیک ارسطو از دو هزار سال پیش آغاز شده است و تا کنون ادامه دارد و شاید هرگز پایان نیابد، زیرا اختلاف برداشتها و تفسیرها درباره این مجموعه نوشته های بسیار است.
تقریبا همه ارسطو شناسان پذیرفته اند که ارسطو هرگز قصد نداشته و نمیخواسته که اثری ادبی با عنوان متافیزیک پدید آورد بلکه ارسطو قصد داشت آنها را همچون بخشهایی از یک نوشته مستقل، حتی با عنوان ( فلسفه نخستین ) یا تئوری (الهیات) گرد آورد.
ارسطو اولین کسی است که به این موضوع پی برد که یک سلسله مسائل وجود دارد که در هیچ علمی اعم از طبیعی، ریاضی، اخلاقی یا اجتماعی نمیگنجد. وی تشخیص داد محوری که این مسائل را به عنوان عوارض و حالات گرد خود جمع کرده، موجود “بما هو موجود است”، ولی ارسطو هیچ نامی روی این علم نگذاشته بود، اما وقتی آثار او را در یک دائرهالمعارف جمع کردند، این بخش از نظر ترتیب بعد از بخش طبیعیات (فیزیک) قرار گرفت، ولی چون نام مخصوص نداشت به متافیزیک (بعد از فیزیک) معروف شد که ترجمه عربی آن “مابعدالطبیعه” است.
همین موضوع باعث شده است برای تعریف متافیزیک اختلاف اساسی بوجود بیاید . دسته ای معتقد هستند که بر اثر گذشت زمان فراموش شد که نامگذاری این علم به جهت واقع شدن بعد از مباحث طبیعیات بوده؛و چنین گمان شد، این نام از آن جهت بر این علم گذاشته شده است که مسائل این علم یا حداقل بعضی از مسائل این علم مثل: خدا و عقول مجرده خارج از طبیعت هستند؛ از اینرو برای افرادی مثل ابن سینا این سؤال پیش آمد که میبایست این علم را ماقبلالطبیعه نام نهاد؛ چرا که خداوند و عقول مجرده از نظر رتبه وجودی قبل از طبیعت هستند نه بعد از آن.
مترادف قرار دادن دو واژه ماوراءالطبیعه و مابعدالطبیعه خطایی است که افراد ناآگاه مرتکب شدهاند؛ چرا که مابعدالطبیعه بر اساس محل ذکر این علم بعد از مبحث طبیعیات در کتاب ارسطو بوده و ماوراءالطبیعه بر اساس وجود مضامین ماورایی در خود علم است.
گروه زیادی کلمه ماوراءالطبیعه را معادل “مابعدالطبیعه” میدانند و میگویند موضوع این علم اموری است که شامل طبیعت و ماورای طبیعت و هر چه موجود است میشود. و رابطه بین فیزیک (طبیعیات) و متافیزیک (مابعدالطبیعه) در علوم این است که متافیزیک عهدهدار اثبات موضوع علم طبیعیات است، و بسیاری از اصول موضوع علوم در این علم اثبات میشود، و در مقابل علوم دیگر، در اثبات برخی از مقدمات براهین فلسفی، فلسفه را یاری میکنند.
برای فهم این دو واژه باید تقسیمات حکمت را هم بیان کرد. “حکمت به دو بخش نظری و عملی تقسیم میشود. حکمت نظری که ناظر به دانستنیها است، شامل طبیعیات، ریاضیات و الهیات بود، و طبیعیات شامل کیهانشناسی، معدنشناسی،حیوانشناسی و گیاهشناسی میشد. ریاضیات به حساب، هندسه و موسیقی تقسیم میشد و الاهیات هم به دو بخش الاهیات به معنیالاعم (مباحث مربوط به اصل هستی) و الاهیات به معنیالاخص (مباحث مربوط به خداشناسی) که مجموع این دو بحث الاهیات را، متافیزیک میگفتند”.
در خصوص متافیزیک با پرسشهایی مواجه میشویم مثل حقیقت چیست؟ چگونه معلول به علت نیازمند است؟ دلیل اینکه نمیتوان بدون علت به وجود آمد چیست؟ وجود به چه معناست؟ چرا به جای اینکه چیزی نباشد، چیزی وجود دارد؟ اصالت وجود و اصالت ماهیت چیست؟ رئالیسم چگونه معنا میشود؟ ریشه تنوع و تعدد چیست؟
برخی تعابیر دانشگاه متافیزیک
«دانشکدهی متافیزیک کیآرا» در استرالیا، متافیزیک را «رفتن به ورای مادّه» توصیف کرده است.
«دانشکدهی مطالعات متافیزیک»، متافیزیک را علم «بودن» میداند، همچنین معتقد است که علم یا فلسفهای است که ذات، علل اولیّه و یا قوانین حاکم بر تمام مخلوقات را بهطور سازمان یافته بررسی میکند؛ بررسی حقیقت و ذات جهان نیز در همین مقوله قرار میگیرد. در تعریف این دانشکده، متافیزیک، رفتن به ورای حواسّ پنجگانه آمده است. همچنین آمده است که متافیزیک راهی است که زندگی را در سطوح روحی، روانی، ذهنی و فیزیکی تشریح میکند.
«دانشکدهی خداشناسی متافیزیکی» درآمریکا، بررسی «علل اولیهی هستی و دانش» را متافیزیک میداند. پژوهشگران این دانشکده معتقدند، متافیزیک درصدد توضیح ذات «بودن» و مبداء و ساختار جهان است. همچنین متافیزیک اتّحاد ویژگیهای روحی، ذهنی و فیزیکی را مدّ نظر دارد.
در متون و منابع «دانشگاه بینالمللی متافیزیـک»، «دانشـگاه اطلاعات متافیزیک»، «دانشگاه مطالعات ماورایی» و «دانشگاه ایالتی متافیزیک» نیز تعاریفی مشابه آنچه ذکر گردید، از متافیزیک آمده است.
برخی تعابیر دانشمندان
دکتر لاکلان هایندز متافیزیک را شامل آنچه که ماورای طبیعت قابل دید است، میداند.
ابنسینا، متافیزیک مجموعهای از حکمت ماقبلالطبیعه و مابعدالطبیعه است، که ابعاد غیر فیزیکی و ماورائی انسان را نیز شامل میشود، که با حواسّ معمولی قابل احساس نمیباشد، ولی با حواسّ برتر میتوان آن را ادراک کرد.
ارسطو معتقد است که متافیزیک به اندیشه در مورد «اکثر مسائل اساسی وجود» میپردازد. حکیمان مسلمان نیز همین مفهوم را با تعـابیر دیگری بیان داشتهاند. آنان معتقدند که موضوع متافیزیـک «وجود» است.
ویلیام جیمز، متافیزیک را جهد بلیغ و سعی وافر در طریق تفکّر واضح میداند.
ریچارد تیلور در کتاب «مابعدالطبیعه» خود، متافیزیک را اندیشیدن دربارهی اساسیترین مسائل وجود بدون تحکّم بیان میکند.
برتراندراسل متافیزیک را کوشش برای شناختن کل عالم از راه تفکر میداند.
رابطه بین عالم فیزیک با عالم متافیزیک
در جهان خارج بین عالم فیزیک و عالم متافیزیک رابطه جزء و کل است و نسبت بین آنها عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی موضوع علم فیزیک بخشی از موضوع این رشته است؛ چون موضوع علم فیزیک مادیات است و موضوع متافیزیک مطلق هستی است، که هم شامل مادّیات(طبیعت) وهم شامل ماوراء طبیعت می شود.
بیشتر بخوانید: ۸ قانون برای یک سرمایه گذاری موفق
مسائل کهن مابعدالطبیعه و مسایل مدرن مابعد الطبیعه
مسائلی را که در این شاخهٔ فلسفه مطرح اند، میتوان به سه دستهٔ اصلی تقسیم کرد:
مسائلی که در باب چیستی خدا و هستی هستند؛ همچون هستیشناسی، وجود خدا و عدم وجود خدا
مسائلی که در باب چیستی انسان هستند؛ همچون جبر و اختیار
مسائلی که در باب چیستی جهان هستند؛ همچون ثبات و تغییر، و ذهن و ماده
مسایل مدرن ما بعد الطبیعه در التزام دانش جهان اطلاعات و سایبری و دادهها و مکانیزم سختافزاری و نرمافزاری ماشینهای مربوط (کامپیوترها) و برنامههای کنترل این ماشینها مطرح میشود و معین میکند که کلیه نرمافزارها و اطلاعات (دادهها) جنس فیزیکی ندارند و ماهیت متافیزیکی دارند جنس دادهها و اطلاعات غیر فیزیکی میباشد. همانند انسان که دوبعد فیزیکی و متافیزیکی دارد. این سیستمها نیز با دارا بودن دو بخش سختافزاری و نرمافزاری یعنی دو بخش (فیزیکی و متافیزیکی میباشند)
عوامل متافیزیکی (بعنوان نرمافزار) میتوانند در عالم فیزیکی و مادی آثارشان ظاهر شود و آن از طریق سختافزار مادی امکان مییابد در واقع متافیزیک با پوشیدن لباس فیزیکی (قالب) میتواند در عالم فیزیکی ظاهر شود اما قابل روئیت نیست فقط آثارش قابل درک میباشد. حتی اتمها در بطن خود تخت قوانین متافیزیکی و الگوریتم خاص خود برای پایداری میباشند. متافیزیک بعنوان مغز ماده و ماده نقش پوست را بازی میکند؛ و از آن بعنوان (شعور کیهانی) و در قرآن از آن بعنوان (عالم امر) یاد شدهاست
نتیجه:
متافیزیک را صرفاً بدلیل آنکه علم هنوز نتوانسته در دایره مشاهده و تجربه آن را اثبات کند ، نمی توان رد کرد ، زیرا هیچ کس نماینده علم نیست حتی دانشمندان، و بهترین دلیل هم ، وجود تناقضات بسیار در تجریبات و یافته ایشان است ، تنها عالم و دانای کل ، خداست که : یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَیَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (تغابن-۴) و قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاء وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (انیبیاء – ۴).
نکته دیگر این که اگر ذهن و علم ما قادر به توجیه برخی رویدادها نیست، دلیلی برای رد آن وجود ندارد. چه بسا در تاریخ علم موارد متعددی وجود داشته است که در زمان مطرح شدن به دلیل ناقص بودن علم بشری ، دانشمندان قادر به قبول آنها نبودهاند. اما پیشرفت علم در زمانهای بعد این مورد را به اثبات رسانده است.