ملاقات خدا به صورت پله پله
ملاقات خدا به صورت پله پله :چون بارها و بارها در ایمیل های ارسالی از طرف دوستان ، این سوال از ما پرسیده میشه که چگونه خداوند رو بشناسیم ؟ چرا تلاش های ما به ثمر و بی پاسخ میمونه ؟ پس خدا کجاست ؟ چرا جواب سوالات ما رو نمیده و ….
به این فکر میکردم که چطور این مبحث رو با تمثیلی ساده بیان کنم ، که هم من و هم شما از خوندن این مطلب لذت ببریم ، طوری که این مطلب حالا حالا ها از ذهنمون خارج نشه . در همین باب نگاهی به زندگی گذشته خودم انداختم و متوجه شدم که هر زمان به دنبال خداوند گشتم ، اون رو بیش از پیش گم کردم .
خداوندی که در هر ثانیه ی زندگی من حضور داره ، چرا باید به دنبالش بگردم ؟
یک مثال ساده برای حضور خداوند در درون ما ، گوش دادن به تنفس و ندای دَم و باز دَم هست . هرگاه حس کردیم که خداوند در کنار ما نیست و ما رو فراموش کرده ، کافیه به تنفس خودمون گوش بدیم …!!!
پله پله تا ملاقات خدا … این رو برای ما بیان میکنه ، که مسیر باید قدم به قدم طی بشه . اما این رو هم نباید از یاد ببریم که ما بین این قدم تا آن قدم ، گاهی فرسنگ ها فاصله است . و این رو باید بیاموزیم که فواصل میان قدم ها ، توسط خود ما ایجاد میشه نه خداوند .
ملاقات خدا
در مصداق این سخن ، باید عرض کنم که : تا به حال در چندین مورد ، با افرادی بر خورد داشتم که نه تحصیلاتی داشتن ، نه پست مقامی در مرتبه ی فیزیکی ، نه کتاب های عرفانی و فلسفی زیادی خوانده بودن و نه مانند من وب سایت و تشکیلاتی داشتن ، اما ؟ نزد خداوند متعال عزیزتر از من بودن ، یا بهتر بگم ، این افراد خداوند رو بهتر از دیگران شناختن . چون همه ی ما انسان ها ، هم گناه کار و هم بی گناه ، هم عاشق و هم فارق ، نزد خداوند عزیز هستیم ، خداوند همه ی بندگانش رو به یک اندازه دوست داره . این ما هستیم که باید توجه رو از خداوند به سمت خود معطوف کنیم تا ببینیم ما تا چه حد خداوند رو دوست داریم !!!
فرض بر اینکه ما خداوند رو نمیشناسیم ، حال میخوایم پله پله به ملاقات خداوند بریم . چگونه این مسیر رو طی کنیم بهتره ؟
اطلاع از مسیر
ابتدا باید این رو بدونیم که شناخت خداوند ، یک مقصد نیست بلکه یک مسیر است . پس مهم طی کردن مسیر هست نه رسیدن به مقصد ، چون خداوند چیزی نیست که بگیم من او را شناختم و دگیر حجت بر من تمام شده ، ذات بی پایان ، پایانی بر آن نیست .
شاید با خود بگیم ، زمانی که نمی تونیم خداوند رو به طور کامل بشناسیم ، پس چرا وقت خودمون رو برای طی کردن مسیری بی پایان به هدر بدیم ؟
باید گفت زیبایی این مسیر ، در بی پایان بودن آن هست ، اما گمان میکنم باید تعریف بالا رو اصلاح کنم و این گونه بگم : شناخت خداوند یک مقصد نیست ، بلکه یک مسیر است یعنی : عشق خداوند به انسان مسیری است که پایانی ندارد . زیرا اگر با یک بینش باز به مسیر معنوی خود نگاه کنیم ، خواهیم فهمید که خداوند نیازی به این نداره که ، توسط ما شناخته بشه ، توسط ما ستایش بشه و یا مورد تعریف و تمجید قرار بگیره ، بلکه با طی کردن مسیر خدا شناسی ، انسان به خود شناسی میرسه و هر چقدر که مسیر رو بیشتر طی میکنه ، ارزش ها و گوهر هایی رو در درون خودش پیدا میکنه که تا دیروز اطلاعی از اون ها نداشته .
عزیزانی که دستی در آتش دارن و مکاشفه هایی تا به حال داشتن ، به خوبی میتونن این مطلب رو درک کنند ، زمانی که ما مسیر معنوی رو طی میکنیم ، رفته رفته در خواهیم یافت که رابطه ای دو طرفه و نه یک طرفه میان انسان و خداوند برقراره ، انسان در مکاشفه های درونی خواهد فهمید که رابطه عاشق و معشوقی در میان هست . آن وقت هست که خواهیم فهیمد ما مانند بردگانی نیستیم که تنها به ما دستور داده شده که خداوند رو ستایش کنیم ، بلکه حرکت به سمت خداوند در اصل حرکت به سمت خود است . ما هر قدم که به خداوند نزدیک تر میشیم ، در درون تحولاتی رو شاهد هستیم . عشق و بیداری معنوی رو تجربه میکنیم و کم کم به این امر پی میبریم که هدف از افرینش ما انسان ها ، پادشاهی در کنار خداوند بوده نه ستایش بی چون و چرای خداوند .
حرکت و اخلاص در عمل برای ملاقات خدا
بعد از اینکه به بینش لازم رسیدیم ، باید اخلاص عمل رو در درون خود افزایش بدیم ، باید کاری کنیم که هر عمل ما ، با بیشترین اخلاص همراه باشه . به عنوان مثال در محل کار مشغول خوردن ناهار هستیم ، اگر به همکار خود تارف میکنیم که بنشین و در کنار من ناهار بخور ، باید این تارف کردن از جان و دل باشه ، طوری که اگر بخشی از غذای خودمون رو هم به اون دادیم ، بدمون نیاد ، بلکه خوشحال باشیم که غذای خودمون رو با دیگری سهیم شدیم .
اگر میخوایم به مستمندی کمک مالی کنیم ، این کمک را با نام خداوند انجام بدیم و از خداوند بخوایم که این پول برای طرف مقابل پر برکت باشه و … سخنی از حضرت محمد (ص) : در آن دنیا ، اعمال انسان ها را با نیت هایشان می سنجند . پس اگر اعمال ما با خلوص نیت همراه باشه ، اجر و ثواب کارهای ما دو چندان خواهد شد .
رسم شاگردی برای ملاقات خدا
ما باید این رو بپذیریم که ، در حال حاضر یک شاگرد در دانشکده الهی هستیم نه یک استاد . پس باید در این مسیر همانند یک شاگرد باهوش و کنجکاو ، تمام توجه خود را ، به تعالیمی بدیم که توسط طبیعت و خداوند و اساتید برای ما در نظر گرفته شده . همیشه نباید استاد ما یک انسان ، یا یک کتاب یا یک پیر خردمند باشه . بارانی که از آسمان نازل میشه ، بلبلی که در زیر درختان مشغول به آواز خواندن هست ، مشاجره دو انسان با یکدیگر سر یک موضوع بی ارزش ، (غیبت ، بد گویی ، دو رویی) بعضی از افراد ، هر یک میتونن برای ما تعالیم معنوی ارزش مندی رو به همراه داشته باشند . ما باید این را بدانیم که هنوز یک شاگرد هستیم و هم اکنون باید هدف ما کسب تعالیم از اتفاقات پیرامون باشه نه قضاوت در مورد تعالیم . ما در مسیر معنوی ابتدا عاشقی و سپس تسلیم بودن در مورد خواست پروردگار را می آموزیم .
اگر رسم شاگردی رو به خوبی یاد بگیریم و هدف ما از حضور در مسیر معنوی به معنای واقعی شناخت خداوند باشه ، آن وقت مکاشفه های درونی ما نیز بیشتر خواهند بود . زیرا استاد درونی ما با شاگردی آرام رو به رو هست که اماده ی دریافت تعالیم معنوی است ، استاد درونی زمانی که می بینه شاگرد راه حقیقت ، همیشه اماده دریافت تعالیم حقیقی هست ، پس راحت تر میتونه با این شاگرد ارتباط برقرار کنه ، در نتیجه شاگرد را ، گاه و بی گاه به سرزمین های دور میبره تا با تجربیاتی ناب ، ایمان به خداوند رو در دل شاگرد خود قوی تر کنه .
یک مسیر معنوی ، همان طور که میتونه ما رو به پله های بالاتر ببره ، همان طور هم میتونه ما رو از عَرش به کَف برسونه ، به عنوان مثال ما شروع میکنیم به نماز خواندن ، نماز های خود را سر وقت میخوانیم ، بعد از هر نماز ذکر میگیم ، نماز شب میخوانیم و …. حال اگر گمان کنیم که خداوند باید به خاطر نماز خواندن به ما پاداشی بده و یا این کار رو به خاطر خداوند انجام دادیم ، از اجر کار خود کاسته ایم . و اگر پیش خود اینگونه فکر کنیم که حال که من نماز میخونم از دیگر انسان ها برتر و بهتر هستم ، من نزد خداوند عزیز تر هستم ، میشه گفت اجر نماز خواندن رو از بین بردیم .
اگر به خاطر حجاب ظاهری و انجام دادن کار های خیر ، به خود مغرور بشیم ، باز هم اجر کارهای خود را از بین بردیم . اعمال و عبادت های ما در مسیر معنوی به هیچ عنوان نباید باعث ایجاد غرور و کِبر و خود پرستی در ما بِشَن ، بلکه باید ما را سبک تر ، خاکی تر ، مهربان تر و خداگونه تر کنند .
شرط صعود به پله ی بالاتر همین است . در غیر این صورت ما سال های سال در یک پله بدون هیچ پیشرفتی خواهیم ماند .
کسب بصیرت
بصیرت یعنی اینکه بتونیم اخلاق های خوب و بد را در خود تشخیص بدیم . حال از خودتون این سوال را بپرسید : من چه اخلاق های بدی دارم ؟ چه اخلاق های خوبی دارم ؟ اکثرا از اینکه بگیم چه اخلاق های بدی داریم ناتوان هستیم . برای این کار راه کاری موجود هست .
خودتان را از بالا نظاره کنید . یا در هنگام انجام کارها ، از خود این سوال را بپرسید که اگر استاد درونی در این مکان حضور داشته باشد و من را مشاهده کند ، خوشحال میشود یا ناراحت . چون معمولا ما ، پشت سر دیگران غیبت میکنیم ، اما زمانی که مشاهده میکنیم فردی در حال غیبت کردن است ، خوشِمان نخدامی آید .
نزدیکترین راه رسیدن به خدا چیست؟
ر آیات و روایات بسیار به تهجد و شب زنده داری توصیه شده است. خداوند به پیامبر(ص)می گوید: و پاسى از شب را [از خواب برخیز، و] قرآن [و نماز] بخوان! این یک وظیفه اضافى براى توست؛ امید است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزد.(اسرا ،۷۹) و در سوره مزمل می فرماید: “إِنَّ رَبَّک یَعْلَمُ أَنَّک تَقُومُ أَدْنى مِن ثُلُثىِ الَّیْلِ وَ نِصفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائفَهٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَک وَ …” پروردگارت مىداند که تو و گروهى از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا مىخیزند…
بیشتر بخوانید: دعا برای خود و دوستان