پرورش نیروهای درونی
نیروهای درونی :
طور کلی مکاتب باطنی وقوع اعمال خارق العاده را به توانایی ذاتی روح نسبت میدهند و اظهار میکنند که نیروی ذاتی روح به صورت بالقوه و نهفته در روح تمام انسانها وجود دارد. آنها هم چنین مسئله پرورش و فعال نمودن این نیروی ذاتی را مطرح میکنند که در صورت شکوفا شدن میتواند کاربردهای شگرفی در زندگی روزمره و بهبود آن داشته باشد و موجب تعالی انسان گردد.
عرفا در این باب تمثیل زیبایی دارند و انسان را به یک زندانی تشبیه میکنند که از وضعیت نامناسب زندان آگاه و ناراضی است، همچنین از شرایط مناسب بیرون از زندان و محاسن آزادی و رهایی اطلاع داشته و آرزوی آزادی دارد. این شخص نسبت به این وضع موجود معترض بوده، با نخوردن، نخوابیدن، سکوت و عزلت اعتراض خود را نشان میدهد. در این صورت ممکن است مسئولین برای او تسهیلاتی در نظر گیرند؛ مثلاً، گاهی به او اجازه بیرون آمدن و سیر در محیط بیرون(عالم بالا) را بدهند. ولی قاعدتاً این زندانی باید برای آزادی کامل تا پایان مهلت مقرر صبر نماید، که آن موعد مقرر برای آزادی روح از زندان جسم، مرگ است.
خاموشی:
خاموشی گام نخست عبادت، نشانه هوشمندی، راهنمای آدمی به خیر و خوبی، مایه رضایت خداوند عزوجل و شیوه اهل تحقیق است. سکوت عامل روشنی اندیشه، نورانیت دل، گشودن درهای حکمت و مـوجب طرد شیطان میباشد. بزرگان خاموشی را، صفتی زیبا و بلند مرتبه دانستهاند و معتقدند که، محبت، پاکی، هیبت و آسایش دنیا به دنبال خاموشی حاصل میشود. در کلام معصومین(علیهمالسلام) از سکوت به عنوان یاور دین، نشانه ایمان و نور یاد شده است. حضرت امام صادق(علیهالسلام)، خاموشی را سبب ریاضت نفس، شیرینی عبادت، زدودن قساوت قلب و موجب عفاف، جوانمردی و زیرکی دانستهاند. همچنین حضرت امام رضا(علیهالسلام) میفرمایند:«حلم و بردباری و علم و سکوت از نشانههای فهم و فراست آدمی است.» مولوی شاعر و عارف نامدار، خاموشی را به“دریا”و سخن گفتن را به“جوی آب”تشبیه میکند.
این همه اوصاف در مورد خاموشی از آن جهت است که وقتی زبان از سخن گفتن با خلق بازماند، به سخن گفتن با حق بپردازد و به ذکر او مشغول گردد. خاموشی را به دو نوع“خاموشی زبان”و“خاموشی ذهن”تقسیم میکنند. نوع اول مربوط به عوام و نوع دوم مربوط به خواص است. بر عموم مردم لازم است که زبان از گفتن باز دارند و به ذکر حق تعالی مشغول شوند، بر خواص لازم است که علاوه بر زبان، ذهن را نیز از پرداختن به غیر خدا باز دارند و آن را با یاد خدا پر کنند.
نیروهای درونی عزلت:
تنهایی و عزلت کلید پیوستن به حضرت ودود و عبادت او میباشد. این صفت نیک، از گنجینههای پرسود، شیوه صالحان و برترین خصلت زیرکان است. گوشهگیری از خلق سرچشمه صلاح و پاکی و عامل جلوگیری از گناهان(غیبت، دروغ، حسادت، ریا، تملق) است. سالم ماندن دین، سالم ماندن از شر مردم و سالم ماندن مردم از شر ما از جمله محاسن دیگر عزلت میباشد. به دنبال تنهایی توفیق اجباری جهت سکوت به زبان حاصل میگردد و زمینه را برای باز شدن زبان به ذکر خدا فراهم میکند.
تنهایی نوعی ریاضت نفس است که انسان را به مقام والای بندگی نزدیک میکند. شخصِ تنها، فرصت مییابد تا در عظمت حضرت حق، نعمات و رحمات او، ذلت و معاصی خود تفکر و تعمق نماید، که این خود ثمرات ارزشمندی به دنبال خواهد داشت، و شاید به دنبال آن راهی به بارگاه ملکوتی پروردگار عظیم باز شود. مولای متقیان حضرت علی(علیهالسلام) میفرمایند:«پیوستن به خدا در بریدن از مردم است.» همچنین هنگامی که از حضرت امام صادق(علیهالسلام) درباره علت خلوت گزینی ایشان سؤال شد فرمودند:«اگر حلاوت تنهایی را میچشیدی از خودت هم میگریختی.» براستی چه گوهر گرانبهایی در صدف تنهایی نهفته است که بیخبران را از آن اطلاعی نیست؟!
بیخوابی:
نخوابیدن و شب بیداری مقدمه زنده کردن دل است، دلی که زنده باشد، فکر و ذکرش خدای جلیل خواهد بود. تعبد و تفکر شبانه بسیار ارزشمند است و بهتر به جبروت حضرت دوست راه مییابد. نخوابیدن و نخوردن با هم در ارتباطاند، چرا که وقتی شکم پر شود، خواب به سراغ انسان میآید، و وقتی شکم خالی باشد، خواب از انسان دور میشود. سکوت و عزلت نیز با هم ارتباط دارند، شخص تنها، ناخودآگاه خاموش خواهد بود و شخص خاموش تنها خواهد شد.
بیخوابی بر دو گونه است، اول بیخوابی به چشم که فقط چشمان باز و جسم بیدار است، دوم بیخوابی به دل که علاوه بر بیداری چشم، دل نیز بیدار و معطوف و متوجه به سمت ملکوت حق تعالی میباشد. در کتاب زیبای“حکایت شمس” از خواب به عنوان زنجیر پای مردان راه خدا یاد شده است، و اگر رونده طریق الیاللـه بخواهد به سر منزل مقصود برسد باید این زنجیر را از پای خود باز نماید. باب شهر علم الهی حضرت علی(علیهالسلام) می فرمایند:«هر گاه خداوند بخواهد بنده خود را اصلاح گرداند سه چیز نصیب او کند، کمگویی، کمخوری و کمخوابی.»
کمخوردن:
«کمخوردن در تمام حالات و در نزد همه اقوام پسندیده است» و برای آن فواید بیشماری آمده است، گرسنگی عامل تقرب به عالم فرشتگان است. فرشتگان خواب و خوراک ندارند و انسان اگر بخواهد همانند آنها شده، به آنها نزدیک شود، باید از خواب و خوراک خود بکاهد. حضرت رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ـ آن بانی نزول نعمت اسلام از آسمان به زمین ـ میفرمایند:«هرکه زیاد تسبیح و تمجید حق کند و کمخورد و کمنوشد و کمخوابد، فرشتگان مشتاق او شوند.»
کمخوردن سبب گرامیتر شدن نفس، زلالی و سلامتی اندیشه، مصفا شدن دل و تبلور نور حکمت در درون میشود. تقویت پاکدامنی، پایدار شدن تندرستی و کمشدن دردها از جمله محاسن دیگر کمخوردن است. گرسنگی عامل رفع خواب و سبب دوام بیداری است و باعث کاهش شدت شهوات میگردد.
عارف الهی حضرت آیتالله میرزا جواد آقاملکی تبریزی، گرسنگی را از نزدیکترین اسباب برای رسیدن به بهترین و بالاترین نعمتها(نعمت معرفت، قرب و لقاء) میداند، همچنین میفرمایند:«گرسنگی را برای سالک فوایدی است در تکمیل نفس و معرفت پروردگار که از شمار بیرون است.»
انسانها در طول شبانه روز، اوقات زیادی را صرف تهیه، طبخ و مصرف غذا و تبعات ناشی از آن میکنند، لذا کمخوردن باعث صرفهجویی در وقت میشود، انسانِ آگاه این اوقات مازاد را در عبادت حق سپری میکند. کاهش مصرف مواد غذایی باعث افزایش توان مالی بمنظور کمک به دیگران و اطعام مساکین و نیازمندان میگردد.
پرخوری سبب تباهی جان و بدن، سختی، بیماری و مردن دل، نابودی پارسائی و معرفت و دوری از خدا میشود. خواب زیاد، خوابهای پریشان و تحریک شهوات از عوارض دیگر پرخوری است. افراد پرخور و شکم پرست، توفیق ورود به ملکوت آسمانها را پیدا نمیکنند. پیامبر گرامی اسلام که درود خداوند بر او و خاندانش باد میفرمایند:«نور حکمت، گرسنگی است و دور شدن از خدا، سیری. سیر نباشید که نور معرفت در دلهایتان میفسرد.»
گرسنگی بر دو نوع«اختیاری» و «اضطراری» تقسیم میشود. نوع اضطراری به اقتضای شرایط مکانی و یا زمانی و خارج از کنترل شخص حادث میشود و خالی از فایده نمیباشد. نوع اختیاری که شخص با میل و اراده خود در پیش میگیرد، بسیار مفید و ثمربخش است. نکته مهم آنکه نباید در گرسنگی افراط شود و همواره باید اعتدال رعایت گردد. افراط در نخوردن باعث زایل شدن عقل و فساد بدن میشود.
براستی چه حکمتی در نخوردن، نخوابیدن، سکوت و تنهایی نهفته است که تا این اندازه اهمیت دارند؟ شاید به این دلیل باشد که خداوند صمد از خوردن، خوابیدن و همنشینی و هم صحبتی بینیاز است! و اگر بخواهیم به او نزدیک شویم باید اینگونه باشیم! (والله بکل شیء علیم)
دیدگاهتان را بنویسید