چرا خداوند یک راه و یا یک دین واحد رو برای راهنمایی بنده هاش مشخص نکرده ؟
هفت پله تا آسمان زمانی که پای در مرحله ی گُذار گذاشتیم نباید فکر کنیم که حال خداوند رو شناختیم، بلکه باید بر این موضوع مُشرف باشیم که تازه مسیر خداشناسی رو شروع کردیم .
بارها از خودمون پرسیدیم که چرا خداوند یک راه و یا یک دین واحد رو برای راهنمایی بنده هاش مشخص نکرده ؟ چرا از همون ابتدا نگفته تمامی انسان ها باید از این راه به من برسن ؟ یا اینکه چرا خداوند از ابتدای خلقت پنهان از دیده ها بوده ؟ بلکه همیشه تجلیاتی از خداوند رو دیدیم .
اگر خداوند از ابتدای خلقت همه ی ما انسان ها رو مُجاب به استفاده از یک دین و یک روش برای کسب معرف و شناخت ذات بی مثل و مانندش میکرد ، در اصل اختیار رو از ما انسان ها گرفته بود . چون خدای بزرگ نیازی به این نداره که شناخته بشه … چرا خداوند پنهان از دیده ها بوده ؟ چرا به عنوان مثال در شهر مکه تخت پادشاهی بنا نکرد تا ما انسان ها به اونجا بریم و به طور مستقیم ایشون رو زیارت کنیم ؟ راستش اوضاع از این قراره :
ما همیشه شنیدیم که انسان اشرف مخلوقاته و میتونه به مقام قُرب الهی هم دست پیدا کنه ، این یعنی آفرینش آسمان ها و زمین برای این بوده که انسان به شناخت صحیحی از خودش برسه و بتونه قابلیت هایی که خداوند بهش داده رو شکوفا کنه … اگر کمی با خودمون فکر کنیم خواهیم دید که ما مالک زمین هستیم ، ما موجود برتر زمین هستیم و این ما هستیم که داریم سرنوشت آینده زمین رو مشخص میکنیم . خداوند متعال ما انسان ها رو آفرید تا به شکوفایی معنوی برسیم و صفات خدایی رو در وجود خود متجلی کنیم . اما ما چطور میتوینم این روند رو طی کنیم ؟ چطور میتونیم مراتب گُذار رو طی کنیم و به خدا شناسی برسیم ؟
گُذار انسان به سوی قادر متعال متشکل از هفت مرتبه است … که انسان به شرطی میتونه تمام این گُذار ها رو طی کنه که خود رو در مرتبه ی خاصی محصور و محدود ندونه … در ادامه این گُذار ها رو براتون توضیح میدم .
دونستن این نکته هم لازمه ” تمامی معجزات در مرتبه ی گذار اتفاق می افتند ، که سطح معجزات هر مرتبه با مراتب بعدی متفاوته، انسان بسته به نوع سطح شناختی که از خدای خودش رسیده ، در همون سطح هم معجزاتی رو از خداوند خودش دریافت میکنه” . در ادامه متوجه منظور خواهید شد . با ما همراه باشید .
مرتبه ی اول هفت پله تا آسمان : خداوند حافظ
در این مرتبه از هفت پله تا آسمان انسان نیازمند به بقاء است ، از این رو به خاطر بقاء جان و مال خود، روی به خداوند میاره ، انسان میخواد که این خدا ازش در مقابل خطرات زندگی و اتفاق ها نا گوار مراقبت کنه … انسان هایی که که به خاطر بقاء جان و مال خود ، روی به خداوند آورده اند ، خداوند آنها از نوع مرتبه ی اول هست … این دسته از افراد خواسته های زندگی خودشون را از طریق حمایت خانواده ، جامعه ، و راحتی های مادی برآورده میکنند . یعنی برای رسیدن به خواسته هاشون از این افراد کمک میگیرن و امیدشون به این افراد هست.
این افراد به علت ترسی که از خداوند دارند از خشم خداوند در گریز (فرار) هستند ، و اگر در زندگی دچار سختی و بیماری بشن ، خدای ساخته ی ذهن این افراد ناتوان محسوب میشه و از این رو با این خداوند به جنگ می پردازند (نسبت به خداوند کافر میشن) ، چون به خاطر بقاء و حفظ جان و مال روی به خداوند آورده بودند . این افراد سعی میکنند به جای تغییر افکار خود ، افکار دیگران رو به نغع افکار خود تغییر بدن .
این دسته از افراد به خداوند ایمان دارند و او را پرستش میکنند ، اما در عین حال از خداوند حراص هم دارند ، به عنوان مثال : کودکی میدونه پدر و مادرش خیلی دوسش دارند ، اما اگر کار اشتباهی کنه همون پدر و مادر عاشق ، اون رو به شدت تنبیه میکنند تا دیگر این اشتباه رو انجام نده . از این رو عشق و ترس هر دو در وجود این افراد وجود داره .
مرتبه ی دوم هفت پله تا آسمان: خداوند قادر متعال
از هفت پله تا آسمان هر انسانی در راستای بر طرف کردن نیاز های نفس خود قدم هایی رو بر میداره . این نیاز ها در غریزه ی هر انسانی وجود داره ، نیازهایی از قبیل دست یافتن به پیشرفت ، حس رقابت هم از لحاظ دنیوی و هم از لحاظ معنوی ، از این رو این دسته از انسان ها روی به خدایی می آورند که هم توانا باشه و هم قادر متعال باشه ، زیرا با همت گرفتن از این خداوند با امید بیشتری در راه رسیدن به پیشرفت های مادی و معنوی قدم بر میدارند .
خدایی که این افراد به آن باور دارند نسبت به خدای مرتبه ی اول مهربان تر است ، به عنوان مثال : این افراد اینگونه تصور میکنند که خداوند برای آنها خط قرمزی تعیین کرده است ، ابتدا اینکه به خود این اجازه را نمیدهند به خطر قرمز نزدیک شوند ، اما اگر هم خط قرمز تعیین شده توسط خداوند را رَد کنند ، گمان میبرند که در زمانی جزای آن را خواهند چشید و یا اگر اعمال نیک و صالحی انجام دهند خداوند از سر تقصیرات آنها خواهد گذشت . این افراد همچنان از اشتباهات خود در زندگی افسرده و غمگین هستند و نمی تونن خودشون رو به خاطر اشتباهاتشون ببخشن .
مرتبه ی سوم هفت پله تا آسمان : خدای آرامش
از هفت پله تا آسمان رفته رفته که گُذار معنوی انسان طی میشه ، انسان در میان هرج و مرج های زندگی و خطر های فراوانَش ، به ناگه احساس میکنه که نیاز به آگاهی و صلح و آرامش داره ، و به طور طبیعی انسان از خدای خودش آگاهی ، صلح و آرامش رو طلب میکنه …اینگونه از افراد در برابر مراحل سخت زندگی و امتحانات الهی آرامش خود را حفظ میکنند و سعی میکنند بهترین تصمیم رو اتخاذ کنند . از این رو خدای آنها از گونه ی آگاهی و آرامش خواهد بود …
این دسته از افراد از طریق کسب آرامش ، مرکزیت یافتن ، پذیرش خود و سکوت درونی ، خواسته های زندگی خودشون رو بر آورده میکنند .
به عنوان مثال : افرادی که به این مرتبه از خدا شناسی میرسن ، خداوند رو عذاب دهنده و ترسناک نمی بینن ، بلکه خداوند در نظر اون ها بی طرف ، آرام ، تسلی بخش ، بی توقع و آشتی دهنده جلوه میکنه . و این افراد مانند افراد طبقه ی اول ، در صدد این بر نمیان که افکار دیگران رو مانند افکار خود کنند ، بلکه سعی میکنند ابتدا خودشون و سپس دنیای درونی خودشون رو اصلاح کنند . این افراد در کنار فعالیت های روزانه و معنوی خود با کسی به جنگ و رقابت نمی پردازند و خداوند رو حافظ و ایمنی دهنده میدونند .
این افراد سعی میکنند به اشتباهات گذشته خود فکر نکنند ، شاید در ظاهر خود و دیگران رو به خاطر اشتباهاتشون ببخشن ، اما در اصل در بخشش اشتباهات خود و دیگران موفق نبوده اند .
تجربیات معنوی در این گُذار : دریافت الهاماتی قبل از وقوع حادثه ، احساس وجود خداوند و فرشتگان در اطراف خود ، دیدار در رویا با افرادی که تازه فوت شدند . حفظ آرامش خود در سخت ترین شرایط زندگی .
مرتبه ی چهارم هفت پله تا آسمان : خداوند ناجی
از هفت پله تا آسمان انسان در مسیر معنوی خود هم در درون و هم در برون دست به جستجو میزنه ، اطلاعات بیرونی ما عینی هستند اما اگاهی که از درون به آنها میرسیم ، اگاهی کشف و شهودی نام داره ، که مربوط به دنیای درونی ما هستند و در مکاشفه های باطنی خود به اون آگاهی دست پیدا کردیم . ما برای اعتبار بخشیدن به دنیای درونی خودمون به این خداوند نیاز داریم ، خداوندی که ما رو در دنیای درونی خودمون راهنمایی و هدایت کنه . که این مرتبه بعد از توجه به مرتبه ی سوم که آگاهی و صلح و آرامش درونی بود در انسان بیدار میشه.
در این مرتبه انسان به این درک بالاتری نائل میشه که خداوند به مانند خدای مرتبه ی اول و دوم، تنها به دنبال پاداش و جزاء دادن نیست ، بلکه خدایی مهربان هست که یک ناجی برای تمامی بنده هاش خواهد بود ، هم برای بنده های خوبش نقش ناجی رو بازی میکنه و هم برای بنده های بَدش .
انسان در این مرتبه خواهد فهیمد که تا به این مرتبه ، خداوند همان خدای مهربان و بخشنده بوده ، اما این انسان بوده که در مراتب قبلی درک درستی از خدای خودش نداشته .
در این مرتبه انسان در خواهد یافت که خداوند دارای درک و فهم است ، خداوند هر بنده ی خود را به همان صورتی که هست درک میکند ، نه اینکه تمامی بندگان را به یک چشم ببیند . در این مرتبه انسان بیش از پیش در کنار خداوند احساس امنیت و آرامش میکند و میداند که خدای او ، یک خدای فهیم ، نجات بخش ، با درک ، مهربان و بی طرف است . انسان در این مرحله از طریق بصیرت ، همدلی و بردباری و بخشش خواسته های خودش رو از زندگی بر آورده میکنه .
در مرتبه ی سوم انسان به سکوت و سکون در درون میرسید ، اما در این مرحله انسان سکوت و آرامش درونی را زنده میکند ،در این مرتبه ، دقت انسان نسبت به رویداد ها بسیار بالا خواهد رفت ، انسان در خواهد یافت که اتفاق های بیرونی الگوهایی را ایجاد میکنند تا پیام هایی رو به شما برساند ، سپس با دقت بیشتر انسان در خواهد یافت که تحول در دنیای درونی ، باعث تحول در دنیای بیرونی گشته است .
در مرتبه ی چهارم خواهیم فهمید : خیر ، روشنی ، و دیدن حقیقت است و شَر ، کوری و انکار حقیقت.
در این مرتبه انسان به این بینش میرسد فراموش کردن اشتباهات گذشته کارساز نیست ، بلکه باید با حس مسئولیت و خود اندیشی ریشه ی انجام اشتباهات گذشته خود را پیدا کند تا از این پس دچار اشتباه در زندگی اجتماعی و زندگی معنوی خود نشود .
تجربیات معنوی در این گُذار: تله پاتی ، ادراک فراحسی ، نیروی های الهی ، دریافت الهامات و حس شک و یقین به الهاماتی که دریافت شده ، مکاشفه های درونی در خواب و رویا
مرتبه ی پنجمهفت پله تا آسمان : خداوند خالق
در این مرتبه از هفت پله تا آسمان انسان از طریق الهاماتی که از دنیای درونی خودش کشف کرده ، ذره ذره به آفریینده ی خود در حال نزدیک تر شدنه ، زیرا انسان کم کم داره علت آفرینش خودش رو متوجه میشه و به پاسخ این سوال دست پیدا میکنه که به چه علت خلق شده . در این مرتبه انسان کمی در حیرت و شگفتی فرو خواهد رفت ، گویا اینکه چشم و گوش او تازه در حال باز شدنه ، حال با دید دیگه ای مخلوقات خداوند رو مشاهده میکنه ، با دید دیگه ای نظم طبیعت رو درک میکنه ، از این رو به نحوی داره پاسخ آفریینده متعال رو دریافت میکنه.
اگر در این مرتبه خود را کسی می بینید که رویاهایش به حقیقت می پیوندد ، شما در مرتبه ی پنجم ، یعنی پاسخ خلاق یا پاسخ آفریننده قرار دارید . در این مرتبه انسان از طریق الهامات بیرونی یا درونی و گسترش خلاقیت در زمینه هنر یا دانش ، (انسان استعداد و علاقه ی خود را کشف میکند) به آرامش خاطر دست می یابد .
در این مرتبه به طور نا دانسته و بر حسب تصادف با اتفاق هایی رو به رو خواهیم شد که خود را در معرض خداوند مشاهده خواهیم کرد ، به عنوان مثال : در امر خیری شریک خواهیم شد و به طور غیر قابل باور مشکلی را حل خواهیم کرد ، و با کمی دقت و تفکر به یک باره در خواهیم یافت که این امر خیر با مدیریت خداوند انجام و امکان پذیر گشته است . این یعنی مرتبه ی پنجم انسان را طی یک مشارکت به آفرینش خداوند پیوند میدهد .
انسان در این مرتبه در خواهد یافت اندیشه ی او ، زمان و مکان پیرامون را تغییر میدهد و درک میکند که کوچکترین افکار او دارای پیامد هایی هستند . به عنوان مثال زمانی که به خود میگوییم امروز روز بدی هست ، تا پایان روز با بد بیاری رو به رو خواهیم بود . انسان در این مرحله در خواهد یافت که نقش مهمی را در آفرینش خداوند ایفا میکند و از زیر بار مسوولیت ها نباید شانه خالی کند ، به عنوان مثال زمانی که با مشکلی بزرگ مواجه میشود ، خود باید با استفاده از قدرت های درونی که تا به حال با آن ها آشنا شده است مشکل را بر طرف کند ، زیرا حال خود به یک آفریننده در دنیای پیرامون خود تبدیل گشته است . در این مرتبه انسان چشمه هایی از تاثیر دنیای درون و افکار بر زندگی خود را مشاهده میکند ، اما هنوز در این زمینه استاد نشده است ، انسان در می یابد که به این آفرینش دعوت نشده است که زندگی ، بلکه در می یابد بخشی از زندگی است.
در این مرحله تجربیات زندگی به گونه ای رقم میخورند که انسان خواهد فهمید که خداوند وجودی با میل و آرزو نیست، خداوند نمیخواهد انسانی در فقر و انسانی در ثروت زندگی کند . بلکه انسان است که شرایط خود را با افکار و طریق زندگی کردن خود میسازد . در این مرتبه انسان خواهد فهمید که نگارنده ی زندگی خود است .
تجربیات معنوی در این گُذار: دریافت و درک الهامات الهی ، رشد و نبوغ هنری ، بر آورده شدن آرزوها ، تغییر دید نسبت به جهان پیرامون . درک این موضوع که همه چیز از خود ما نشات میگیرد .
به عنوان مثال: بینش انیشتن در مورد زمان و نسبیت ، اختراع برق و …
مرتبه ی ششم هفت پله تا آسمان : خداوند معجزات
در این مرتبه از هفت پله تا آسمان انسان به طور مستقیم با نور الهی تماس پیدا میکنه ، که خود شکلی از آگاهی خالص معنوی است ، و احساس سعادت به انسان دست می دهد ، گویا اینکه انسان به مرتبه ای ماورای دنیای مادی دست پیدا کرده ، انسان در روی زمین زندگی میکنه اما اندیشه ای خدایی در وجودش شکوفا شده ، ظاهری انسان نما و باطنی خدا گونه . خداوند این مرتبه شفا و معجزه هدیه می کنه .
در این مرتبه انسان تلاشی برای کار خیر و نیک انجام دادن ندارد ، زیرا در می یابد که این کار برای او در حال حاضر بسیار دشوار است ، نه تنها به او احساس آر امش نمی دهد بلکه او را محدود میکند ، زیرا خوب بودن و یا بد بودن معنایی پیدا نمیکند ،چون در میابیم که خداوند هم در نیک موجود هست و هم در شَر . هر دو این ها لازم و ملزوم یک دیگر بودند تا ما را به این مرتبه از حقانیت برسانند . پس دیگر با نیک و شَر را در وجود خود به جنگ و رقابت نخواهیم انداخت ، بلکه وظیفه ی هر یک از این نیروها را در این عالم درک میکنیم و آن ها را به حال خود رها میسازیم . خود را درگیر موازنه قدرت بین نیروی خیر و شَر در درون خود نمی کنیم ، بلکه خود را از این کِش مَکش درونی رها میکنیم و به به خداوند ملحق میشویم .
از هفت پله تا آسمان البته این به معنی نیست که کار خیر انجام نمیدهیم ، بلکه به این معنی است که خود را با کارهای خیر و نیک خود نمی سنجیم . در این منزل آرمانگرایی و (مَن) جایی ندارد . هرگونه احساس انفرادی یعنی نزول به پایین ، شما در خواهید یافت که به منزل خداوند در مرتبه ی ششم نزدیک شده اید ، شما در یک قدمی خداوند قرار دارید ، پس نیازی نیست خود را به خداوند ثابت کنید ، به عنوان مثال بگویید : پرودرگارا مرا با کارهای خیری که انجام داده ام بسنج ، من چون این اعمال را انجام داده ام برتر هستم ، این یعنی نزول به طبقات پایین تر ، زمانی که در حال اتحاد با خداوند متعال هستیم این گونه جملات نه تنها باعث صعود نمی شوند بلکه انسان را به مراتب پایین دست میشانند . مانند این میماند که شما در جمع دیگر انسان ها خود را برتر بخوانید. این یعنی خود نمایی و خود نگری ، که خود نمایی بخشی از نفسانیات است.
انسان در این مرتبه از هفت پله تا آسمان به خواسته های خود از طریق حرمت قائل شدن ، شفقت ، مهربانی ، خدمت صمیمانه به خلق و عشقِ جهانی ، دست خواهد یافت . انسان خداوند را متحول کننده ، عارفانه ، روشن نگر ، فراتر از همه علت ها ، موجود و حاضر و شفابخش و معجزه گر خواهد دید . انسان قدرت کلام خود را در خواهد یافت ، و میتواند این را کشف کند که با هر کلام آن تغییری ایجاد میشود … با کلام خیر تغییرات نیک ، با کلام شر ، تغییرات بَد را شاهد خواهد بود ، با درخواست کردن همه چیز را فراهم خواهد دید و در می یابد که قوانین مادی و فیزیکی دیگر کاربردی در این مرتبه ندارد ، انسان خدا گونه میشود و وجود حق را در خود بیش از پیش احساس میکند .
معجزات در این مرتبه : شفابخشی بیماران ، تحولات جسمانی و روحی ،تجسم های مقدس و نورانی ، شفای بیماران غیر قابل علاج ، شکستن قوانین عادی طبیعت و …
مرتبه ی هفتم هفت پله تا آسمان : خداوند هستی ناب ((من هستم))
این مرتبه از هفت پله تا آسمان آخرین مرتبه از مراتب گذار به سمت خدای متعال است . در این مرتبه انسان دیگه حائلی میان خود و پرودگار نمی بینه … مبحث رو با یک مثال براتون باز میکنم :
مغز انسان از یک سلول منحصر به فرد بارور شده به وجود میاد ، آن سلول بارور خود وظیفه ای رو بر دوش نداره بلکه فقط دارای حیات است و می آفرینه ، تمامی سلول های عصبی مغز از این تک سلول به وجود می آیند … مغز این سلول رو منبع و منشاء خودش میدونه ، (که ما این روند رو در زندگانی زنبور عسل هم مشاهده میکنیم ، زنبور ملکه رو همون تک سلول آفریینده ی مغز تصور کنید).
همساز با این حالت ، خدایی است پاک و مبرا ، خدایی که نمی اندیشد ولی خود اندیشه است ، ما به این خداوند نیاز داریم چون او مبدا و منشاء تمامی خلقت است ، که بدون وجود او ، این عالم بی اساس و بی بنیاد خواهد بود . در این مرتبه در خواهیم یافت ما نیز باید خود را با این خداوند یکی بدانیم ، حال دیگر فاصله و حائلی میان من و پروردگارم وجود ندارد . دراین منزل در خواهیم یافت زمانی که میگفتیم من فلان موضوع معنوی را میدانم ، در واقع به گذشته رجوع کرده بودم ، اما حال باید در همین لحظه زندگی کنم ، در همین لحظه در کنار خدای خود زندگی را حس کنم . زیرا خداوند کُل نگر است . تا به امروز تمام این مراحل را گذراندیم تا به ما اثبات شود ما نیز از همان کُل هستیم ، ما برای فردیت و زندگی کردن در کنار چندین انسان به این دنیا قدم نگذارده ایم ، بلکه آمده ایم تا کُل بودن خود را درک کنیم .
نگاه من نگاه خداست ، صدای من صدای خداست ، من از همان خدا هستم ، من جدا از خدا نیستم ، منی وجود ندارد ، همه از کُل هستیم و کُل بخشی از ما .
انسان هایی که مرگ را تجربه کرده اند و باز به کالبد جسمی خود باز گشته اند همین حس را تجربه میکنند . اگر در این منزل از انسان سوال شود که تو که هستی ؟ انسان جوابی برای این سوال ندارد ، نمی داند بگوید من هستم یا او هست ! زیرا دیگر خود را یک فرد نمیداند .
نمیتوان گفت زمانی که به مرتبه ی ششم رسیدیم دیگر با مرتبه ی دوم یا سوم کاری نداریم ، بلکه امکان داره هر یک از ما در محدوده های زمانی مختلف به یکی از این مراتب روی بیاریم ، زمانی احساس کنیم نیاز به ارامش و تمرینات سکوت داریم ، زمانی احساس کنیم نیاز به رویا بینی و سفر روح داریم ، زمانی حس کنیم نیاز به این داریم که به مرتبه ی دوم رجوع کنیم و …
نتیجه گیری :
از هفت پله تا آسمان همون طور که در در مقدمه ای بر گذار خونیدم، هر یک از ما انسان ها به مرتبه ی گُذار دعوت خواهیم شد ، زمانی که پای در وادی گُذار میذاریم مراتب گُذار یک به یک خودشون رو بر ما نمایان میکنند ، البته به این شرط که انسان همیشه خودش رو برای پیشرفت در مسیر معنوی آماده نگه داره و به مرتبه ای که در اون هست راضی نشه …
به عنوان مثال اگر ما بعد از ورود به وادی گُذار خداوند رو تنها برای بقاء جان و مال خود دوست بداریم و بر ماندن در این مرتبه اصرار بورزیم ، به طور یقین مراتب بعدی گُذار رو هم طی نخواهیم کرد ، از این رو شخصی که ضرر میکنه چه کسی خواهد بود ؟ خود ما . چون ما خداوند رو برای حفظ جان و مال خود خواستیم ، از روی ترس و کسب امنیت روی به این خداوند آوردیم ، و مسلماَ اگر در زندگی خود ، مال و اموال خودمون رو از دست بدیم ، یا اینکه با مریضی نا علاجی رو به رو بشیم ، خدای ساخته ی ذهن ما (خدای بقاء جان و مال) شکست میخوره ، و ما اینجا با خودمون فکر میکنیم که وای ، خداوند چقدر ظالمه ، چقدر بی رحمه ، چرا حافظ من نبود و بالطبع با این خداوند وارد جنگ میشیم و دیگر با خداوند کاری نخواهیم داشت … تقصیر ها رو گردن خداوند میندازیم ، در صورتی که خداوند هیچ تقصیری نداشته ، شناخت ما از خداوند غلط و به خاطر منافع بوده .
در این پست سعی شد که مراتب خدا شناسی رو براتون عنوان کنیم ، شما با خوندن هر گُذار رنگ و نشانی تازه از صفات و تجلیات خداوند رو در خود مشاهده کردید ، کم کم که به مراتب بالایی گُذار رسیدید ، متوجه شدید که خداوند در درون شماست ، متوجه شدید عملکرد روزگار ، متقابلا به نوع افکار و بینش و برداشتی که شما نسبت به زندگی خود در دل دارید مربوطه …
اما به طور حتم ، ما میتونیم خیلی بهتر از این مراتب گُذار رو درک و طی کنیم ، شناخت خداوند به همین چند مثالی که زدم ختم نمیشه ، مهربان بودن دارای حد و مرز خاصی نیست ، از خود گذشتگی هم همین طور ، آرزوی شفای مریضان هم همینطور …پس ابتدای مراتب باید پای به وادی گُذار بذاریم ، سپس مراتب گُذار رو بشناسیم ، سپس سعی کنیم هر یک از مراتب رو با نمره ی بالایی پاس کنیم ، تا به ناب ترین و ژرف ترین شناخت از خدای خودمون برسیم . هر یک از ما به شناحتی منحصر به فرد از خدای خود خواهیم رسید . مراتبی که در این مطلب عنوان شد شرطی و بی قید و شرط نیستند ، اما بینش لازم برای مسیر خدا شناسی رو میتونن به ما بِدن .
این نکته حائز اهمیت هست که بدونیم خدای مرتبه ی اول همون خدای مرتبه ی هفتم است ، اما ما انسان ها هر یک خداوند رو به نوعی متفاوت باور داریم . همون طور که در این مطلب گفته شد خداوند تمامی بنده هاش رو دوست داره ، اما انسان هست که از خداوند کینه در دل راه میده ، به چه علت ؟ انسان با انجام اعمال زشت و پیشه گرفتن راه کج و بها دادن به نفسانیات و دنیا نگری به زندگی خودش ادامه میده ، رحمت خداوند وارد عمل میشه تا انسان رو به راه صحیح دعوت و هدایت کنه ، خداوند رحمت خودش رو برای ما روانه میکنه ، رحمت خداوند در صدد این بر میاد که درس لازم رو به ما اعطا کنه ، این درس میتونه عدم وابستگی به مال دنیا باشه ، میتونه گوش زد کردن انسانیت باشه ، در نتیجه وابستگی های ما از ما گرفته میشه تا ما بتونیم دوباره انسانیت خود رو پیدا کنیم ، اینجاست که انسان دوباره موضوع رو بد برداشت میکنه و فکر میکنه که خداوند با انسان سر جنگ داره . پس در نتیجه خداوند همان خدای بخشنده و مهربان است اما معنی این جمله به درک و سطح شناخت ما از زندگی بر میگرده .
و چه زیبا بیان میکنه حافظ شیرازی :
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
اینکه در کدامین مرتبه هستید و حال به کدام مرتبه نیاز دارید ، سوالی هست که باید از خود بپرسید .
بیشتر بخوانید: بخت گشایی دختران